ارزش آقا

دیشب به دوستم گفتم: شاید قرار باشه برای تربیت و ساختن یه سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، مجبور باشی نه ماه تهران نیای و توی غربت بمونی. می دونم سخته، ولی به نظرت یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، ارزشش رو نداره؟!

حالا از دیشب دارم فکر میکنم که کدوم کاره که من باید انجام بدم؟ کدوم ترس و سختی و مشقته که باید به خودم بگم: آیا امام زمان، لبخندش، نگاه پرمهرش، اظهار لطفش، ارزشش رو نداره؟!

توی تمام این سال ها سعی کردم از همه ترس هام و دلبستگی هام و وابستگی هام به خاطر خدا و به خاطر ولی خدا بگذرم. اما الان از دیشب میگم: آقا از من میخوای چه کار کنم برات؟ چه سختی ای هست که باید برات بکشم؟

نمیدونم توانش رو دارم یا نه ولی میدونم لبخند امام زمانم ارزش هر سختی ای رو داره....

از دیشب همش فکرم میره سمت این سوال و اشکم می ریزم...

 خدایا بهم قدرت بده...مهدی فاطمه ارزش همه چیز رو داره!


+اللهم وفقنا لما تحب و ترضی



۸ نظر ۶ لایک:)
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان