ارزش آقا

دیشب به دوستم گفتم: شاید قرار باشه برای تربیت و ساختن یه سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، مجبور باشی نه ماه تهران نیای و توی غربت بمونی. می دونم سخته، ولی به نظرت یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، ارزشش رو نداره؟!

حالا از دیشب دارم فکر میکنم که کدوم کاره که من باید انجام بدم؟ کدوم ترس و سختی و مشقته که باید به خودم بگم: آیا امام زمان، لبخندش، نگاه پرمهرش، اظهار لطفش، ارزشش رو نداره؟!

توی تمام این سال ها سعی کردم از همه ترس هام و دلبستگی هام و وابستگی هام به خاطر خدا و به خاطر ولی خدا بگذرم. اما الان از دیشب میگم: آقا از من میخوای چه کار کنم برات؟ چه سختی ای هست که باید برات بکشم؟

نمیدونم توانش رو دارم یا نه ولی میدونم لبخند امام زمانم ارزش هر سختی ای رو داره....

از دیشب همش فکرم میره سمت این سوال و اشکم می ریزم...

 خدایا بهم قدرت بده...مهدی فاطمه ارزش همه چیز رو داره!


+اللهم وفقنا لما تحب و ترضی



۶ لایک:)
صحبتِ جانانه ۱۱ فروردين ۹۸ , ۱۸:۲۵
خوش بحالته
التماس دعای اینکه منم باز حامل و مادر و مربی سربازی برای آقا بشم

ای بابا...

خوش به حال اون دوستم که توی شهر غریب داره همراهی سرباز مخلص امام زمان رو میکنه...

سلام

همراهی ما با امام در همون جایی هست که هستیم نه خارج از شرایطی که داریم.
کافیه نیت‌هامون درست باشه و سر پست/نقش/تکلیفی باشیم که مورد رضایت خدا و امام هست.
همسر در نقش همسری، مادر در مادریش، طلبه با طلبگیش و...

سلام

قبول دارم. دقیقا منظورم اینه که توی هر جایگاهی چه طور میشه همراهی کرد. من الان چه طوری کیفیت همراهیمو بالاتر ببرم؟
به نظرم این سوالیه که هرکس دغدغه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف رو داشته باشه، باید از خودش بپرسه...

صحبتِ جانانه ۱۱ فروردين ۹۸ , ۲۱:۰۴
شوهرش رو همراهی میکنه جهاده
در دعا براش بازمیشه
شمام که بارداری در دعا برات بازه

اونم همش همینو میگفت.

دیشب درد دل کرد باهام منم یکم باهاش حرف زدم. اونم همینو میگفت.

سلام
من که تنم داره میلرزه
دعای بزرگ برا خودم کردم و حالا دارم امتحان پس میدم
امروز از عصر اگ بدونی چ حالی داشتم
به خودم میگفتم خودت خواستی...


سلام

چی شده مگه؟

من بازم نفهمیدم چی بهم گفتی 
حرف صحبت جانانه رو هم نفهمیدم 
در دعا مگه قبلا برات بسته بوده؟ یا الن مستجاب الدعوه ای؟! 🤔

میگم کار برای خودمون در تضاد با کار برای بقیه نیست. میشه برای خودمون کار کنیم اما اون کار مورد قبول امام زمان و خدا باشه.

الزاما نباید برای کار خدایی پا روی دلمون بذاریم. 

+برای بعضی توی بعضی حالات، احتمال اجابت دعا بیشتره. کسی که داره برای خدا سختی میکشه توی این وضعیته. هم من هم اون دوستم با یه سری تفاوت ها توی این حال هستیم.
 مستجاب الدعوه؟!😮



آقا ارزش همه‌چیز رو داره اگه بدونی واقعا داری در راه درست کمک به خود حضرت قدم برمیداری.

خب سوال مهم که همش باید پرسیده بشه همینه.

البته من فکر میکنم اگر درون آدم صاف و زلال باشه و با خودش صداقت داشته باشه، درست و غلط رو تشخیص میده. هیچ وقت امتحانی از ما گرفته نمیشه که خارج از توان تشخیصیمون باشه. منتها ما خودمونو میزنیم به توجیهات و بهانه های مختلف. بعضی اوقات کسی از بیرون به ما تلنگر میزنه و بعضی اوقات خودمون به خودمون باید تلنگر بزنیم. 
و واقعیت اینه که تلنگری که خودمون به خودمون بزنیم خیلیییی کارسازتر از تلنگریه که کس دیگه به ما بزنه.
میخوام خودم به خودم تلنگر بزنم...زمان از دستم میره و فرصت یاری ممکنه دیگه برنگرده...

چیز خاصی نشده
برای خودم دعا کردم یار بشم
حالا که مهلت دادن بهم(مسئولیتم)، فهمیدم خودم مال نیستم وگرنه قبل مسئولیت هم میتونستم یاری کنم امامو...
الان که فقط بار خودمو سنگین کردم...
دیشب داشتم به اتفاقات این یک سال فکر میکردم
و چندماهی که هنوز مونده
دلخور شدم از خودم...


دلخور نشو از خودت...

سلام یه بار خطاب به امام حسین ، زمزمه کنان گفتم آقا از من چی میخوای؟ چه کاری باید بکنم برات؟ چه سختی ای باید تحمل کنم. یه بابایی بغل دستم بود شنید زد رو زانومو گفت: تو فکر میکنی امام حسین از تو چی میخواد؟ چه کاری میتونی بکنی براش؟ اصلا کاری میتونی بکنی براش؟ اصلا باید برای امام حسین کاری بکنی یا برای خودت؟ بعد گفت وقتی به نیت خشنودی و رضایت امام حسین کاری برای خودت بکنی، یعنی بُردی. ولی اینکه فکر کنی امام حسین دوست داره تو براش به سختی بیفتی کاملا در اشتباهی. (این چکیده ای از حرفاش بود)
حسم میگفت داره درست میگه. مثل اینکه وقتی میریم سجده اول از همه باید شک کنیم از اینکه باز هم فرصت پیدا کردیم که سجده کنیم. خدا که به سجده ی ما نیاز نداره. ما نیازمند اینیم که به خدا سجده کنیم. فکر میکنم درمورد آقا هم همینطور باشه.
یه دوستی دارم خیلی خیلی خیلی خیلی مومن و مقید به دین و احکام و این حرفاست. میگفت دلم میخواد بچه م سرباز آقا امام زمان بشه. ولی میترسم از بعضی از لقمه هایی که به دهانم گذاشتم. از نونی که سر سفره ی همسر گذاشتم. گفتم چه ربطی داره؟ گفت مگه نشنیدی پیامبر میگه برا تربیت صحیح بچه، قبل از ایجاد نطفه باید اندیشید؟
(پرحرفی کردم ببخشید)

سلام علیکم

اتفاقا حرفاتون خوب بود‌
به جوابم به خانوم پاییز هم نگاه کنید. تایید حرفای شماست.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان