چیزی که جرات نداشتم خودم بگم...

دیدن این عکس نوشته عالی بود! خیلی حس خوبی داشت برام.

۹ لایک:)
سلام
نمیدونم چقدر درسته
اما معتقدم اگر مثلا حضرت علی علیه سلام و دیگر ائمه معصومین مظهر اتم اسم "الظاهر" حق متعال هستن حضرت فاطمه سلام الله علیه مظهر اتَم اسم "الباطن" حق متعال هست...
زنهای دیگر به مقدار نزدیک بودنشون به حضرت این اسم رو تجلی میدن...
نمیدونم... نظر منه...

علیکم السلام

عطف به اون کامنتی که توی وبلاگتون گذاشتم باید بگم اون استاد ما اضافه کرد که: تیکه تبارکش با زناست تیکه ملکش با مردا. اما حواسمون نیست.

حالا خودم میگم جالبه که تبارک زودتر از ملک اومده اما هرچشمی نمیبینتش. کار زن کسب درآمد نیست. کار زن قدرت طلبی نیست. اما زن به ملک مرد برکت میده. چرا میگن پای تازه عروس رو بشورید و چارگوشه خونه اون آب پاشویه رو بریزید؟ برکت میده... زن حتی به اقتدار مرد هم برکت میده...
نمیدونم حضرت زهرا سلام الله علیها جلوه اسم الباطن بودن یا نه. واقعا نمیدونم ولی به واسطه حضرت زهرا سلام الله علیها خدا به پیامبر برکت داد. ای محمد(صل الله علیه و آله و سلم) ما به تو کوثر دادیم...کوثر خیریه که زیاد میشه. یعنی برکت میکنه. و اینو دقت داشته باشیم که علی علیه السلام جان پیامبر بود. نفس پیامبربود.
 به نظرم مفهوم برکت هم یه مفهوم باطنیه. به شماره در نمیاد. باوجود این که موثره. شاید حتی به ملک هم تقدم داشته باشه. منظورم تقدم جنسیتی نیست. منظورم اهمیت برکت به دو دو تا چارتاهای ماست.

سلام
این جور متنا خیلی خوبه
  اما برا من دختر مجرد موجب حسرته تا احساس خوب
  با هیچ چیزی هم قانع نمیشم که حالا راضی باش و اینا همون وضعی که هستی بهترینه برات 😟😟😟😟
 
در دین اکثر منزلت ها برا همسری و مادریه

من که فعلا با شرایطی که دارم نه دنیا دارم نه اخرت

کجای دین گفته مجرد بودن تا سی و چند سال خوب و جایزه که من حال و حس خوبی داشته باشم؟

این که بدونم یا ندونم حکمته و امتحانه هم باعث خوب شدن حالم نیست.

برام قابل درک هم نیست مجردی سخت نیست و تأهل سخته.

من فقط یه چیز می دونم که اگر ازدواج کرده بودم به شرایط سخت الانم مبتلا نمیشدم.

وضعیتی که معلق معلقم، نه هدف دارم، نه هیچی.
نه حتی دستگیره ای که منو نگه داره
تبدیل شدم به هیچیه هیچی

ببخشید پیاز داغشو زیاد کردم.
اما واقعا همین حسمه در حال حاضر

 

علیکم السلام

ببین اولش باید اینو بپرسم که شما الان دغدغه ت محرومیت از مدارج و منزلت های معنوی خانه داری و فرزندآوریه که به واسطه ازدواج میشه بهش رسید یا نه رفع نشدن نیاز یه دختر جوون توی سن و سال شما به ازدواج؟(اینو تاکید کنم که از نظر من ازدواج حق مسلم هرکسیه و مثل غذا خوردن لازمه و من اظهار این نیاز رو از طرف هیچ کسی بد نمیدونم.) چون جواب هر کدوم این ها متفاوته و سیر بحث متفاوتی داره.

هردوش
من هم نیاز شدید به ازدواج دارم
و واقعا دوست ندارم اسیر نیازم بمونم و فکر وذهنم اسیرش باشه و انقدر متوقف بشم.
واقعا وقتای اوج نیازم از خودم متنفر میشم که انقدر اسیرم و فقط بایدددد صبر کنم.
صبر تا کی
تا اخر عمرم طول کشید چه کار کنم؟

هم این که راه رشد و کمال برای یه خانم متأهل بازتره
نصف راهو رفته
چون ازدواج نصف دینه

و من همون دوزار دینی هم که داشتم رو ندارم تقریبا

ببین کدوم بیشتر؟

اول باید با خودت روراست بشی تا بتونیم به یه جایی برسیم.
تا شما درگیر نیازهای فیزیولوژیکت باشی نیازهای معنویت سرباز نمیکنه.
بعضی اوقات آدما نبود یا کمبود یه نیاز فیزیولوژیک رو برای خودشون توی ذهنشون طوری حل میکنن که انگار اون نیاز رفع شده. کار سختیه اما ممکنه. مثل کسی که روزه میگیره. نیاز به غذا و آب هست اما دغدغه فرد نیست. این باعث میشه که نیازش به ارتباط با خدا و کسب مدارج معنوی سرباز کنه و چون گذر از این دغدغه کار سختیه عبادت توی این حالت ارزشمندتره.

من توی خصوصی هم گفتم این حرفا اصل بحث شمارو منحرف میکنه الانم همون نظرو دارم
و ترجیح میدم خصوصی بنویسم

نه منحرف نمیکنه.

من عکسنوشته رو منتشر کردم. بقیه ش هرچی روزی باشه.
روزی ما صحبت با شما بود. دغدغه شما هم اینه. 
از کجا میدونیم قراره چی برامون پیش بیاد؟

همین دیگه
بازم هردوش
چون این نیاز منو اسیر خودش کرده.
حتی وقتایی که آروم هم باشم از این جهت حال خوبی ندارم
اشفته ام
بی هدفم
دقیقا همونی که گفتم، تعلیق محض

روزه موقته
نه چند سال
نه این که ادم به حد مرگ برسه



ببین با این که هنوز جواب روشنی به این که دغدغه اصلیت کدومشونه ندادی، اما من فرض رو میذارم روی ابراز نیاز فیزیولوژک.

نیاز به ازدواج.
بذار راحتت کنم؛ راه رفع نیاز به ازدواج هیچ جوره بسته نیست. نه برای مردا و نه برای زنا.
اما براش باید بهایی پرداخت.
 ما چند تا راه داریم برای رفع نیاز به ازدواج. مثل چند مدل غذا.
یکی میتونه و براش مهیا میشه چلوکباب میخوره، روزیش اندازه چلوکبابه.
یکی براش املت مهیا میشه، روزیش اون اندازه ست. 
یکی هم براش نون خشک مهیا میشه. اما همه تا زمانی که زنده هستن از غذا و خوراک روزی دارن. اما نمیشه همیشه انتظار چلو کباب رو داشت. باید انعطاف به خرج داد. باید تا جایی ممکن به چیزی که دم دستمونه قناعت کنیم.
حالا بریم سر بحث اصلیمون:
یه زمانی مهیا بوده که زنها روزیشون زیاد بوده، هر زنی میتونسته با یه پسر مجرد ازدواج کنه، اما یه زمانی به بعد مثل همین دهه اخیر که دخترای دهه شصت به سن ازدواج رسیده بودن، روزی خانوما تو ازدواج کم شد. یه سری دخترا نتونستن ازدواج کنن، یه سری تونستن به پسر مجرد ازدواج کنن اما کفو نبودن، اکثرا پسرا از دخترا سطحشون پایینتر بود. این مال اون دوره بود.
حالا برای دخترایی که ازدواج نکردن، دین راه داده. گفته یا برو همسر مرد زن دار شو، یا ازدواج موقت داشته باش یا صبوری کن.
انتخاب اینها هرکدوم بهایی داره. همون طور که دخترایی هم که ازدواج کردن بهاش این بود که باید به عنوان همسر به مردی که از خودشون کمتر بود چشم میگفتن. بعضیاشون تونستن طاقت بیارن و بعضیا نه. طلاق زیاد شد.

همون طورم دخترای مجرد باید بهایی بپردازن. در مورد بهاش میتونیم صحبت کنیم ولی رفع این نیاز در شرایط حاضر دخترای سی و اندی ساله ما این طوریه. یعنی آمار ها این طور نشون میدهها! چیزی نیست که من بگم خوبه یا بده. تصمیم سختیه و من نمیتونم در موردش حرفی بزنم. نه تایید میکنم و نه تکذیب. صرفا خودت باید تصمیم بگیری از کدوم یکی از راه های رفع نیازت استفاده کنی. میتونیم در مورد بهای هر کدوم از راه ها و خطرات و مشقت های اون باهم صحبت کنیم. 

از جهت نیازم نه گناه میکنم
و سعی میکنم فکرش هم نباشه
عوامل بیرونی هم نباشه
اما نمیشه
ممکن نیست
پیامبر خدا بیخود نگفته دخترارو زود شوهر بدید

تا کسی به روز منو امثال من نیفته

من فکر میکنم این گفتگو هم به حال من فایده ای نداره

درد من فقط یه دارو داره
که نیست
محاله



اگه ناامید باشی که دیگه هیچی...هیچ کاری نمیشه کرد. 

آدم با امید حرکت میکنه.

من فکر میکنم دیگه حتی ازدواج هم فایده ای به حالم نداره

حتی اگر ازدواج کنم نمی تونم زندگی درست و کاملی داشته باشم

منم که ازدواج کردم زندگی درست و کاملی ندارم.

اصلا دنیا جای زندگی درست و کامل نیست.
از دنیا اندازه یه جای پست و دنی انتظار داشته باش نه بیشتر.

همه راه ها برای من بسته است

عقد موقت برای دختر مجرد مساوی هست با فاحشه بودن و بی ابروی و یعنی مرگ برای من

یه لقمه غذا هم منو سیر نمیکنه
من سایه سر همیشگی می خوام
مادری می خوام

این عدالت نیست که خیلیا براشون سروقت همه چی فراهمه اما برا من نیست

برا زن مرد دیگه هم شدن
بازم برای من یعنی مرگ
یعنی بی ابرویی


کسی هم منو نمی خواد
وقتی تا الان نخواسته
فرض کنید برا کسی دارید حرف می زنید که هیچ جوره راهی برا ازدواج نداره.
راهشم باز باشه بازم کسی نمی خوادتش

وفتی راهکارتون ایناست حرف زدن و کمک خواستن من از شما، برا من فایده نداره

من دخترم
من نمی تونم برم خواستگاری دیگران
من نمی تونم به خاطر نیازم خودمو وارد زندگی دیگران کنم

می تونستم
اما نکردم

حاضر نیستم به خاطر من یه زن دیگه احساس بدبختی کنه

ببخشید


اینا راهکارای من نبوده. اینا راهکارای حلال دین برای رفع یه نیاز بشره. حالا مردم درکشون نمیرسه که تو حق داری، و میتونی تصمیم بگیری، دین یا من جوابگو نیستیم. 

حالا به هر حال انتخاب تو صبر کردنه. روزه گرفتن! این انتخابیه که خودت کردی. اینو بدون ما خودمون اولویت هامون رو تعیین میکنیم. 

وفتی راهکارتون ایناست حرف زدن و کمک خواستن من از شما، برا من فایده نداره

انتظار چیز دیگه ای داشتی؟! هر چقدرم برای من حرف بزنی و راهکار بخوای، همش همیناست. زمانی این راهکارا مفید میشن که تو انتخاب کنی و پای بد و خوب انتخاب وایستی! اگر روزه ازدواج رو انتخاب کنی، من تاییدت میکنم و اگر راه دیگه رو هم انتخاب کنی، بازم من تاییدت میکنم. تا جایی هم که ممکن باشه سعی میکنم کمکت کنم تو هر تصمیمی. ولی جز خودت نمیتونن سختی انتخاب هات رو به دوش بکشن!
تو بالغی! باید مسئولیت انتخاب هات رو بپذیری. همون طور که من پذیرفتم. اگر انتخاب ازدواج برای من مسئولیت نداشته باشه که اجر و ثوابی هم برای من نیست!

این عدالت نیست که خیلیا براشون سروقت همه چی فراهمه اما برا من نیست
این خیلیا کجان؟ به منم نشون بده؟ من که تا حالا هرکی رو دیدم یه چیزایی براش فراهم بوده و یه چیزایی نه! در ضمن، تعریفت از عدالت چیه؟ مجانی براشون چیزی فراهم شد؟ اگر چیزی به کسی داده شده، قبلش مسئولیتی متوجه اون فرد شده! مثل کسی که خدا بهش پول میده، باید از اون پول خمس بده، صدقه بده، نفقه بده. الکی پول ندادن بهش. برای شما و اون خیلیا هم همینه. اگر خدا به کسی شوهر خوب داد، با لغزش اون  زن، سخت برخورد خواهد کرد ولی با لغزش تو یا دخترایی مثل تو با نرمی بیشتر. منظورم این نیست که گناه چیز کمیه ولی برای شما آسونتر خواهد گرفت. اون نصف دینی که تضمین میشه برای ماها، مجانی تضمین نمیشه. سخت میگیرن بهمون.

من میفهمم که یه روزایی سخت میشه همه چی! دیگه اون روزا صبر کردن هم جواب نمیده. درکت میکنم. اما این روزای سخت که دیگه طاقتت طاق بشه برای من متاهل هم هست. حتی در حد نیاز های فیزیولوژیک من. همیشه که شوهر پیش من نیست. همیشه درکم نمیکنه، همیشه که حمایتم نمیکنه. نمیتونه این طوری باشه. همیشه که نیاز من به غذا و لباس رفع نمیشه. 
همین دیروز بود که از خستگی و ناراحتی شرایطی که برام پیش اومده بود زار میزدم. هم مریضم، هم بچه کوچیک دارم، هم باردارم، هم تنها بودم، هم گرسنه بودم، هم نمازم مونده بود، هم به شدت کسر خواب داشتم و هنوزم کسر خواب دارم. کسی هم نبود بچه رو بهش بسپرم و یکم استراحت کنم. اما میدونی چی به ذهنم رسید؟ پیش خودم به خدا گفتم: اگه من رو توی این شرایط میخوای ببینی راضیم! حاضرم سختی بکشم اما تو راضی باشی و کاری رو انجام بدم که الان تو برای من در اولویت میبینی! نه از بارداریم ناراحتم. نه از این گرسنگی ناراحتم. نه از نبود شوهرم ناراحتم. نه از دست تنهایی ناراحتم...نه از هیچ چیز دیگه ای. چون تو اینو برام خواستی. سعی میکنم همه چیز راحتتر پیش بره تا بازدهیم بازدهیم بیشتر بشه، اما اگر نشد ناراضی نیستم چون تو راضی هستی. دوستت دارم خدایا!
 وقتی شوهرم اومد همه چی سر جاش بود همه اون دردها...و اینقدر کار داشتیم که من الان اولین باره با شما دارم در مورد حالم حرف میزنم. یعنی حتی من نتونستم از شوهرم حمایت عاطفی بگیرم. فقط خدا بوده.

این که بهشت زیر پای مادر است و منزلت های معنوی برای مادر و زن هست درست ولی زمانی که نگاه خدایی داشته باشه. نه دائم ناله کنه و دائم از مسئولیت فرار کنه، یا دائم با همون شوهری که جهادشه، بد برخورد کنه. اگر زن کلمه ای به شوهرش تندی کنه، حتی اگه حق داشته باشه، همه اون منزلت ها ازش گرفته میشه! یعنی مخدوم بی عنایت. باید به رضایت و خلوص برسیم تا عملمون برامون بمونه. 
خدا میدونه همین من که دیروز بالاخره بعد ده سال اون دو تا جمله از ذهنم گذشت، چند بار با حرفای نابجام با شوهرم یا تندی اضافه م با بچه عام، یا حتی یه غیبت اضافه پشت سر خواهر شوهر و مادر شوهر و شوهر، باعث حبط اعمالم شدم. 
خدا میدونه همین من که الان توی این وضعیتم، چند بار به خاطر اه و پیف کردن برای حتی این که نتونستم مثلا سرکار برم، اعمالم از دستم رفته. 
اصلا همین کلاس تفسیری که توی کامتت اول یه جمله هایی از استادش رو توی جواب نوشتم، میدآنید من نتونستم بیشتر از دو جلسه برم؟ هرچی هم یاد گرفتم همون دو جلسه بود. فکر میکنی این برای من حسرت نداره؟ فکر میکنی به خاطر از دست دادن اون دوره غصه نمیخورم؟ 
فکر میگنی این که الان با وجود بچه بیست ماهه، هشت ماهه باردارم، برام شأن و منزلت اجتماعی داشته؟ دوست ترین دوستم بهم گفت کله شق! بقیه هم چه خبرته و مگه میخوای چیکار و یکی که جلوی چشمم گفت: ایش! ماشین جوجه کشی شدی؟! تازه چیزایی دیگه هم گفتن که بمانددد...
فکر میکنی الان آبروی من به خطر نمیفته؟ عید داره میاد و خونه من به عنوان زن خونه دار مرتب نیست و هنوز تموم نشده خونه تکونیم. رسما من رو زن بی نظمی میدونن و من واقعا نمیتونم شرایط رو عوض کنم. میدونی چه قدر برام سخته که به روم بگن اگه زن من مثل تو بود فرستاده بودمش خونه باباش؟ اونم مردی که تازه ازدواج کرده. فکر میکنی این که مدیریتت به خاطر بچه زیر سوال بره راحته؟! 
تازه از دردای جسمیم نگفتم.
تازه همه اینا زمانی برای من منزلت معنوی داره که سکوت کنم و راضی باشم و دم نزنم. اگر ابراز نارضایتی بکنم، همش از دستم میره. اگر نگاهم به غیر از خدا به کس دیگه باشه، همش از دستم میره. 

شاید برای تو یا دخترای مجرد دیگه این دغدغه ها رنگ و رویی داشته باشه و اونا رو کوچیک بدونید شایدم درک کنی که منظورم چیه ولی اینو بدون توی هر شرایطی باشی، روزای سخت داری. روزای حسرت و حرمان داری، و روزایی که با وجود رفع نشدن نیازهات باید توی راه خدا باشی تا عوض عملت رو خدا بهت بده. چه مجرد باشی و چه متاهل. 

اون خدایی هم که قراره اعمال و افکار ما رو حساب و کتاب کنه حواسش به نیازمند بودن یا نبودن من و تو هست. حساب من شوهردار با توی مجرد رو یکی نمیکنه. همون طور که حساب نماز خوندن من همسر مذهبی دار رو با حساب نماز خوندن زنی که وقتی می ایسته به نماز صدای شوهرش به فحش بلند میشه، یکی نمیکنه.  منزلت معنوی با توجه به شرایط به ماها داده میشه.
خیلی حرف زدم. امیدوارم یکم آرومت کنه. هرچند تا خودت نخوای و اسیر نیاز هات باشی، حرفای من موقتی اثر میکنه. 
اینم همیشه از من یادگار داشته باش! دنیا جای راحتی و آرامش نیست. چه با شوهر چه بی شوهر. چه با شوهر خوب چه با شوهر بد. آرامش از درون تو میجوشه. اونجایی که دنیایی نیست و فقط مال خداست.






من بیشتر از همه نگران دینمم

هیچ وقت دوست نداشتم ازدواج بین من و خدا این همه فاصله بندازه

این همه نا امید بشم

این همه قلبم الوده بشه


اراده کنی توی هر شرایطی دینت رو حفظ میکنی. 

من منکر تاثیر شرایط بیرونی نیستم ولی تا جایی که ممکنه برامون رفع نیاز میکنیم و اگرم برامون مهیا نبود صبوری میکنیم. اگر لغزش داشته باشیم، استغفار میکنیم. هممون توی این شرایطیم. 
قلبت هم آلوده نیست مگر این که نگاهت به خدا نباشه! اصلا قلبی که پاکه صاحب درده وگرنه راه های حرام برای رفع همه نیازها هست. 
انتخابت برای صبوری کردن رو تایید میکنم و قبول دارم. و بهت میگم که ناامید نباش! اگه نگران دینت هستی هرجا واقعا کم بیاری خدا کمک میفرسته. خدا حواسش به ماها و قلبمون هست.

اگر دلت نمیخواد ازدواج بین تو خدا فاصله بندازه پس از خدا فاصله نگیر! مگه تو خدا رو برای ازدواج میخوای؟ 
غیر از اینه که ازدواج رو برای خدا میخوای؟ حالا این خدا فعلا برای تو ازدواج نخواسته. خب فاصله نگیر که بههش نشون بدی خدا رو فقط به خاطر خودش میخوای نه برای رفع نیازهات. هرچند خدا به همه چیز داناست.

جرئت نمیخواد که :)

جمله آخرش چرا...

من می ترسم کامنتای من باعث نا امیدی دخترای مجردی که اینجارو می خونن بشه
پاک کنید بهتره

نه نمیشه. خوب بود حرفایی که زدی. در ضمن اونقدر هم منسجم و قوی نبود که اثر گزار باشه. درد دل کردی. چه عیب داره؟

نمیدونم. واقعا نمیدونم چی بگم..
خدا عاقبت همه‌مونو ختم بخیر کنه ان شالله. 

ان شاءالله.

پیـــچـ ـک ۲۱ اسفند ۹۷ , ۲۳:۱۲

سلام

بنده پسر جوان و مجردم و شرع و اخلاق محدودم کرده که با دختر خانوم ناشناس پستتون مستقیم حرفی بزنم.
از سر شب که نظرشونو خوندم دلم آشوبه...
من اهل نذر برای امور خودم نیستم. فقط دعا می‌کنم و بقیه‌شم راضی‌ام به هر چی پیش میاد. ولی برای این خانوم از امشب یه نذر مجرب برمی‌دارم به فضل خدا.

بهشون بگین برن پیش عالم شهرشون. اگه نمی‌شناسنش بگن شهرشون کجاست تا واسطه فیض خدا تو اون شهرو پیدا کنیم. یه نامه بنویسن برای اون عالم و بگن که برای حفظ دینشون دارن دست‌وپا می‌زنن.


بهشون بگین موقع خطورات لاحول ولاقوة الا بالله بگن. وقتی کارد به استخونشون می‌رسه قبل هر کاری وایسن رو به قبله و به امام حسین (ع) یه سلام بدن. بعد هر کاری خواستن بکنن. 
بهشون بگین زندگیشونو جوری تنظیم کنن که شب طرفای 9 بخوابن و صبح طرفای 4 بیدار شن. در طول روز نخوابن تا دوباره همون ساعت 9 شب. این سیستم خواب و بیداری به فضل خدا متابولیسم بدنشونو تنظیم می‌کنه و فشارای جنسی کمتر می‌شه. 

بگین امام صادق (ع) رزق کسی که اهل نماز شب باشه رو تضمین کردن. یا امام صادق (که لقبشون صادق آل محمده) دروغگو ان؛ یا راستگو. اگه راستگویی امام صادقو قبول دارن بسم الله. 4 صبح بیدار شن و جوری که بهشون فشار نیاد بشینن با خدا حرف بزنن. چای دم کنن. بشینن چای بخورن و شکایت خدا رو به خدا بکنن. هر چی از دهنشون درمیاد بار خدا کنن. این همون نماز شبه... بعدن اگه حوصله داشتن یه شفع و وتر مختصر بخونن. وگرنه بازم ناسزا بار خدا کنن. هیچ عیبی نداره. عین توحیده. 

بگین روزی 100 تا صلوات نذر حضرت ام‌البنین بکنن. تجربه شده‌ست قبلا. بگین روزی یه حمد و سوره برای شهید علمدار و یه حمد و سوره برای شهید تورجی‌زاده بخونن و به این دو تا شهید بگن اگه اسباب ازدواج ایشونو فراهم کردن که کردن. اگه نکردن روز قیامت تک‌به‌تک این حمد و سوره‌ها و امیدی که به این شهدا بسته بودن رو ازشون طلبکار خواهند شد. قشنگ تهدید کنن این دو تا شهید بزرگوارو.

بهشون بگین استغفار کنن. روزی چند دیقه وقت بذارن و با توجه استغفار کنن. تعدادش مهم نیست. مهم اینه هر روز باشه و با توجه.

بگین تا جایی که می‌تونن با وضو باشن. حتی تو اون ایام خاصشون. وضو انسان رو برای اهل آسمون عین سیبل هدف می‌کنه. هر چی خیره نازل می‌شه به اهل طهارت.

بگین شبای جمعه یه جعبه خرما (نصف جعبه یا هر چقدر در توانشونه) بگیرن و به نیابت از امام جواد (ع) هدیه کنن به روح حضرت اباالفضل (ع) و بدن محبین امیرالمومنین (ع) بخورن. دم یه مسجد یا امامزاده یا هر جای دیگه‌ای بذارن. به این نیت که گره‌شونو دستای بریده حضرت عباس (ع) باز کنه.

و اما...
خدا دروغ نمی‌گه. فلیستعفف الذین لایجدون نکاحاً. (نور/33) این یعنی خدا از همون اول می‌دونسته همچین می‌شه. پیش‌بینی کرده بوده.
همه اینایی که گفتم یه طرف. به ازای هر یه باری که کار خلاف عفت بکنن (در هر سطحی) ازدواجشون به تاخیر میفته. تعارفم نداریم. خدا بعضیا رو دوست داره، همونجا نقد باهاشون حساب می‌کنه و نمی‌ذاره برای بعد. ایشونم همین‌جوری‌ان. خدا می‌دونه با یه بار انجام یه فعل هر چی نعمت و رحمته دود می‌شه می‌ره هوا. شک نکنن که خودشون کار خودشونو عقب میندازن. پس بسم الله بگن و محکم وایسن. ذره‌ای از عفت دور نشن. به فضل خدا سال دیگه این موقع سر خونه زندگیشونن.

از هیچی هم ناامید نشن. ما یه آدم سالم داریم که حالیش نیست خدا چه نعمتی بهش داده. یه بیمار سرطانی داریم که با جراحی و دکتر و دوا حالش خوب می‌شه. یه بیمارم داریم که همه ازش قطع امید می‌کنن؛ خانواده‌ش می‌برن می‌بندنش پنجره فولاد. خود امام رضا (ع) تشریف میارن شفاش می‌دن. اون نفر سوم شاید به اندازه نفر اول از نظر کمّی از سلامتیش لذت نبرده باشه؛ ولی خدا می‌دونه از نظر کیفی چه قدر از اهل عالم جلوتره. زندگی‌ مشترکی که با وساطت و معجزه اهلبیت شروع بشه، از تمام زندگیای مشترکی که با سیر طبیعی شروع شدن دلچسب‌تره. اینو سال دیگه که به فضل خدا تو خونه زندگی خودشونن قشنگ درک می‌کنن...
پس ناامیدی رو بریزن دور. ما با کسی در حال رقابت نیستیم که خودمونو باهاش مقایسه کنیم و بگیم اونا همه فلان ان و ما بهمان. لاحول و لاقوة الا بالله مال همین مواقعه. بگن تا خطورات قلبیشون دور شه. 

تو دلشون یقین کنن به همه اینایی که گفتم. و از همه چی دل ببُرن. هیچ شریکی برای ازدواجشون کنار خدا قائل نشن. اینا همه ابزار خداست و سررشته همه چی دست خداست. یه دل بشن و بدونن خدای ما همون خداییه که آتش رو بر ابراهیم سرد کرد. همونی که به همسرِ عقیم و نابارور زکریا در سن پیری و یائسگی فرزند داد. همونی که زلیخای پیر رو جوون کرد و به پیامبرش یوسف امر کرد باید با زلیخا ازدواج کنی و پیامبرشو جلوی زلیخا زمین زد. خدای ما خدای کارهای نشدنیه. با اطمینان خاطر همه افکارشونو دور بریزن و تکیه کنن بر خدایی که خدای معجزه‌هاست.

یاعلی

این نظر یه آقا بود که برای خانوم ناشناس خصوصی فرستادن. من به نیابت از اون آقا عمومی کردم.

به نظرم برای همه خانومای مجرد حرفای زیر این پست نافع باشه. هرکس به اندازه اراده و همتش سهم میبره.
ان شاءالله همه وسعت رزق پیدا کنن. از ته قلبم اینو از خدا میخوام!

@ناشناس

آشنای بی نشان ۲۱ اسفند ۹۷ , ۲۳:۳۸
بازم ناسزا بار خدا کنن. هیچ عیبی نداره. عین توحیده.
این یعنی چی خداییش:))

یعنی خدا غیرت داره به بنده ش. دوست نداره ما ناراحتی و نیازمون رو به سمت کسی دیگه ببریم. حتی غگر قراره شکایتی هم بکنیم از شرایط صرفا باید فقط خودش بدونه. توحیدس اینه که فقط خداست که رزاقه، فقط خداست که باید نیاز من رو برآورده کنه. هیچ کس دیگه در اون حد نیست.

من اهل گناه نیستم
چون نمی ارزه به خاطر این چیزا اخرتم و از دست بدم
اما اذیت میشم گاهی که حسش هست.

خواب زود و سحرخیزی رو امتحان کردم. اما نشد، چون فضای خونه برای خواب اروم نیست.
دوست دارم سبک زندگیمو عوض کنم، اما تا میام شروع کنم، انگار از اسمون سنگ میباره. دوباره روز از نو. مثلا سخت بیمار میشم، و تکرار دوباره این سیکل معیوب
ذکر میگم، هر روز استغفار میکنم.

من یه دختر موفق بودم، و از نظر خیلیا هستم ولی به این روز افتادم.
توان ندارم، هدف ندارم و نمی دونم چه قدر دیگه باید تو این حال باشم.
حتی نمیدونم خیرم در ازدواجه یا نه، فقط میدونم که نباید این طوری باشم و شدم.
نمی خوام زورکی چیزی از خدا بخوام.

نمیدونم چه طوری بهت بگم که من خیلییی میفهممت...

به دو دلیل.
یکی این که اگر تو متاهلی نداشتی، من مجردی داشتم. مجردی خیلی پر فراز و نشیبی هم بود. 
دوم این که همه این حالتایی که تو توی مجردی داری تحمل میکنی من توی متاهلی هممم تحمل کردم و خیلی سخت بود این حالتا...
کاملا میفهممت. 
باور کن درست میشه! اول باور کن درست میشه.

یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ یا مَنْ لا یُغَلِّطُهُ السّآئِلُونَ وَیا مَنْ لا یُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّینَ اَذِقْنى بَرْدَ عَفْوِکَ وَمَغْفِرَتِکَ وَحَلاوَةَ رَحْمَتِکَ

میدونی معنی اون جمله ای که بولد کردم چیه؟ یعنی اصرار اصرار کننده خدا رو خسته نمیکنه.
مطمئن باش خدا اون قدر مقتدر هست که چیزی رو نشه به زور ازش گرفت. اگرم چیزی به ما میده که ظاهرش ضرر داره بازم اون چیز شر نیست بلکه خیره! 
اگر خدا خداست میتونه خیر تو رو در ازدواج قرار بده، میتونه در تجرد قرار بده. مهم اینه که تو نیازت رو به سمتش ببری و ازش درخواست کنی حتی اگه تا خود قیامت اون حاجت رو نده. میدونی چرا؟ چون اصل ارتباط با خداست و نه رفع اون نیاز. 

بعدا نوشت: این که تمام راهکارا رو براتون ردیف کردم و توضیح دادم، این نبود که بخوام چیزی بهتون القا کنم. معنیش این بود که به نظرم برای تصمیمات زندگیتون کاملا آزادید. من نمیتونم با پررنگ کردن یا کمرنگ کردن هیچ انتخابی، حتی اگه باب میلم نباشه، جای طرف مقابلم تصمیم بگیرم.



خورشید ‌‌‌‌ ۲۲ اسفند ۹۷ , ۰۷:۲۵
سلام

کامنتهای دوستان و پاسخهای شما بسیار مفید بود پیچک خانم
من که خیلی استفاده کردم
دست همگی درد نکنه

سلام

واقعا؟
من جدا قصدم اذیت کردن کسی نبود ولی به نظرم گفتن این حرفا لازم اومد.
کاش مینوشتی که چه برداشتی داشتی از حرفامون.

با اینکه خودم خانه دار نیستم ولی عمیقا به این مطالب اعتقاد دارم

ببین اینجا بحث خانه داری و مقابله اون با کار بیرون از خونه زن نیست.

میخواد بگه پیش خدا همین خونه داری و بچه داری که خیلیا کم ارزش میدونن، ارزش و مقام و رتبه بالایی داره.
وگرنه زنی که با وجود همه این مشغله ها داره توی جامعه هم نقشایی رو ایفا میکنه که فقط زنا باید انجام بدن کار کم نیست.

نوشته توی عکس رد کار کردن خانوما بیرون از خونه نیست.

اون راهکارایی که شما گفتین بله راهکارای دینه. ولی جامعه ما با دین فاصله داره
منم گفتم یه دخترم، اون راهکارا به درد من نمی خوره، چون انتخاب ندارم که. من مجبورم شرایطمو تحمل کنم.
حالا شما هی بگید نه این طوری نیست، این دردی از من دوا نمیکنه چون دست من نیست. حتی اگر بخوام هم نمیشه
من چه گناهی کردم که رزق امثال من در ازدواج کم بشه؟ من اگر سروقت ازدواج کرده بودم به این مصیبت مبتلا نمیشدم. حالا شما بگید درکم میکنید، شما فقط وقتی میتونید درک کنید که خودتون تا سی و چن سالگی مجرد بوده باشید. 

ببین حرف من اینه: همیشه شرایط قهری ای هست که ما مجبوریم تحملش کنیم. 

هرکس در جایگاه خودش مجبوره یه سری شرایط قهری رو تحمل کنه.
اگر تحمل نخواد بکنه، راه حلال براش هست اما هر حلالی عزتمندانه نیست.
اینا رو من قبول دارم و توی جایگاه خودم هم به خیلیاش مبتلام.
اینم اضافه کنم، ببین نمیشه هم راحتی داشته باشیم و هم عزت. دوتا از اون راهکار ها راحتی بیشتری داره نسبتا اما عزت توش نیست. تو میگی من اون روش ها رو نمیپسندم و برام کاربردی نیست، چونننن عزت میخوام. خب بهای عزت، همینه. صبوری کردن!

این گناه اون فرد نیست. کسی تو رو مقصر نمیدونه که نتونستی ازدواج کنی! حق نداره مقصر بدونه. اما خدا هم ازت انتظار یه زن شوهردار رو نداره. جامعه هم نداره. تو از راه دیگه ای به منزلت هایی که به زن شوهردار میدن میدن خواهی رسبد. همیشه فقط یک راه و یک روش نیست.

از کجا میدونی به سختی دیگه ای مبتلا نشده بودی؟ 
دارم میگم همین حالتی که شما توی مجردی دچارشید، من توی متاهلی دچارش بودم.همین بی هدفی، پوچی، خستگی از شرایط، ناامیدی. چند سال طول کشید تا تونستم درستش کنم اما بالاخره درست شد. شرایط بیرون من تغییری نکرد. همون شرایط قهری هست. همون اجبار ها از محیط اطراف، همون نگاه ها. ولی چون من خودم رو تغییر دادم، قدرت تحملم بیشتر شده. برای چی از شرایطم برات گفتم؟ برای این که متوجه بشی هیچ تغییری در اطراف نبود. فقط من رضایت دادم که این چیزیه که خدا برای من میخواد.

فکر میکنی درکت نمیکنم، چون فکر میکنی تنها کسی که داره مصیبت میکشه تویی. عزیزم، دختر خوب، خانومم! من از اول حرفامون دارم بهت میگم مشکلات فقط ظاهرشون عوض میشه، ولی همیشه مشکلن. همیشه فقط باید تحملشون کرد. تلاش برای رفعشون انجام میدیم ولی اول باید تحملشون کرد. 

به قول پاییز باید بپذیری! قاعده بر تحمله. اون وقت تازه انرژیت رو به جای صرف کردن برای غم به شادی صرف میکنی تا تحملت بالاتربره.

من مجردی طولانی نداشتم، به هیچ مشکل و مصیبت دیگه ای دچار نشدم؟ تلخی مبتلا شدن به امتحان الهی رو نچشیدم؟ عزیزم چرا فکر میکنی فقط خودت داری سختی میکشی و تنهایی؟! 


@ناشناس 
فقط هر وقت امام زمان اومد و تو شهر شما ساکن شد این راهکارهای دینی به درد خواهند خورد 
البته اگه تا قبلش نمرده باشیم 😏

هیچ کسی نمی تونه درک کنه خواهر جان 
سعی می کنن دلسوزی کنن و چیزایی که بلدن رو بگن اصلا هم نگاه به کاربردی بودن یا نبودنش نمی کنن 
خود من به شخصه از اون کامنت خصوصی ای که نویسنده وبلاگ عمومیش کرد بیشتر خوشم اومد چون عزت و شعور دختر رو زیر سوال نمی بره 

مسئله اینه شما الان به نماینده های شرع هم رجوع کنی میگن چشم چشم ولی یا حرکتی نمیزنن یا حتی از خودشون مایه میذارن!! یا در بهترین حالت و محترمانه ترینش جنس بنجولهای بیکار علاف و ولگرد یا مطلقه های با بچه بزرگشونو معرفی می کنن 

در این جامعه فقط باید بگی ازدواج بای بای نمیخوامت 
حداقلش اینه که خودت با احترام به خودت انتخاب کردی که دیگه فکر ازدواج نباشی و نخوایش
نه اینکه ببینی دیگران تو رو انتخاب نمی کنن 
این حرفا را دختری ۳۳ ساله که مجردی را با تمام وجودش حس کرده میگه 
دختری که تمام کامنتهای تو رو با گوشت و خونش درک کرده 
دختری که پای این کامنتها و جوابهاش اعصابش واقعا خرد شد و یاد روزهای وحشتناک تلخ خودش افتاد
دختری که از حرفهایی که از نفس گرم بلند میشه فقط برای اینکه گفته بشه رو کاغذ! راه حل هست و به ما چه و به دین چه، که در واقعیت نیست، اعصابش خرد شد

عزیزم دخترهای دهه شصتی این روزگار، جامعه فراموش شده هستند 

البته نمی دونم این کامنت را خواهی دید یا نه و اینجا رویت خواهد شد یا نه

ولی امیدوارم خدا به دلت شادی بندازه تا حس مونده ی این مذکرهای گرگ پرتوقع دیگه نباشی 


اولش یک کم سخته که خودتو شاد بگیری 
یک کم سخته که راه های شادی رو شروع کنی 
یک کم سخته به خودت بقبولونی بدون این نره غولها هم زندگی قشنگه 

اما بعدش کم کم انرژی اش وارد زندگی میشه 
مسلما که هیچ وقت صفر نمیشه 
اما بهتر میشه 
خیلی بهتر 


به یه ورت که آدم مناسب نمیاد خواستگاریت :)) به یه ورم که مورد مناسب ندارم 
به خدا 
اینو دارم جدی میگم 

برن همشون گم شن 
حالا چی هستن 
موجودات بی احساس درست و حسابی(چون احساستشون بیشتر از غریزه شون بلند میشه) ی  سراسر خودشیفته که فکر می کنن آسمون قاچ شده اینا افتادن پایین! 

فکر نکن 
به این مسئله ای که کاری براش از دستت برنمیاد فکر نکن 

بهش میگن پذیرش 
 
درباره ی چیزی فکر کن که راه حلش هم دست خودت باشه دختر 

میبینم که بالاخره توی بحث شرکت کردی.

حرفت رو کاملا قبول دارم.
تنها راه واقعی و اولین قدم پذیرشه.

خورشید ‌‌‌‌ ۲۲ اسفند ۹۷ , ۱۱:۴۸
بین صحبتهای ناشناس و پاییز حرف دل خیلیها میتونه باشه
و پاسخهای شما هم کامل شرایط فعلی دخترهای دهه شصت رو توصیف کرد

یه اشاره ای به "انتخاب" داشتید که من ذهنم رفت سمت ترجیح دادنِ تحصیل و اشتغال به ازدواج، که کم کم بعد از یه سنی ممکنه پشیمونمون کنه که چرا جدی تر به ازدواج فکر نکردیم (نظر خودمه. به کامنتها اشاره ندارم)

و توصیف شرایطِ یه متأهل از زبان شما هم باعث شد واقع بینانه تر نگاه کنم و فکر نکنم بعد از ازدواج همه چی گل و بلبله!!

کامنت خصوصی هم عالی بود. خیلی متشکر که عمومیش کردید. 

حرف دل خیلیاس. درسته. من با خیلی از این دخترا مواجهم. 

دخترای دهه شصت خیلیاشون این مشکل رو دارن. تازه این جدای اون تعدادیه که طلاق گرفتن یا همسرشون رو از دست دادن یا بدسرپرست هستن.

ببین ما واقعا در بند انتخاب هامون هستیم. هر انتخابی هم بهایی داره. و هیچ انتخابی هم بدون حسرت نیست. همیشه یه جایی وقتی چیزی رو به دست میاری، از یه چیز دیگه محروم میشی. 
خود من لیسانسم ده سال طول کشید. به خاطر تاهل. من تاهل انتخاب کردم خب نتونستم رشد اجتماعی خوبی رو که دوست داشتم داشته باشم. برام هم خیلی سخته. باید مثل من توی خانومایی که همه حداقل ارشد دارن زندگی کنید تا بدونید چی میگم. 
تنها وقتی پذیرفتم و تمرکزم رو روی مزایای موقعیتم گذاشتم حالم یکم بهتر شد. 

حالا داریم در مورد دخترای دهه شصت صحبت میکنیم. فکر کن اون زمانی که همه میتونستن ازدواج کنن(همون که توی کامنتا اشاره کردم) خیلی از شوهرا خوب از آب در نمیومدن یا مثلا مشکلات رفتاری داشتن. زنی جرأت داشت طلاق بگیره؟ یه مطلقه یه طرد شده اجتماعی واقعی بود. یا باید تحمل میکرد تا عزت داشته باشه یا باید بیرون میومد از زندگی که دیگه مقبولیت اجتماعی نداشت. اون زمان هم زنا چیزایی رو تحمل میکردن. اجبارها و شرایط بیرونی وجود داشت. 
برای مردا هم هست. کمتر حرفشو میزنن. 
کلا دنیا همینه. 

راستش اون چیزایی که توی کامنت خصوصی گفته بودن بلد نبودم. نگفتنشون به معنی قبول نداشتنشون نبود. وگرنه منم دوست داشتم راهکاراشونو.

آشنای بی نشان ۲۲ اسفند ۹۷ , ۱۵:۴۹
کلا کامنتا اثرگذار تر از خود پست بود:)

همیشه اینجا همین طوری بوده.


واقعا پست سختی بود برام. 

عزت داشتن و نداشتن و انتخاب بین این دو، وقتی هست که چندتا گزینه باشه، بین اونا بگیم من اینو انتخاب کردم اونارو نه
مثلا چنتا غذا بیارن بگن کدومو میخوای و از بینشون انتخاب کنم.
من گزینه و انتخابی در دسترسم نبوده که بیام انتخاب کنم کدوم عزت داره کدوم نداره.
مجبوری گرسنه ام و به قول شما مجبورم تحمل کنم.
چه جوریش رو خدا میدونه

تا اوضاع یه کم درست شده، حالم خوب شده مشکل بزرگ بعدی اومده.

@پاییز
من می تونم درک کردن شمارو باور کنم.
اما نمی تونم فراموش کنم، چه طوری میشه نیاز داشته باشم و فراموش کنم نیاز دارم.
من تلاش کردم فراموش کنم، اما نمیشه
من تنها دختر مجرد سن بالای فامیلم، همه میگن ایشالا ازدواج تو، وقتی نیست چه حسی داشته باشم؟ با خواستگارایی که واسطه ها به زور پیگیری مامانم معرفی میکنن با اختلاف سن زیاد و مشکلات دیگه چی کار کنم، هربار اوضاع رو به بهبوده، دوباره از سر


خب چندتا که غذا که نبوده هیچچچ حتی غذای کاملی هم نبوده. این بود شرایط دهه ما. کاریش نمیشه کرد.


ببین من چون هیچ شناختی از شرایط و روحیاتت ندارم واقعا فقط کلی حرف میزنم تا جای ممکن هم سعی میکنم نظر شخصیم رو بروز ندم. چون ممکنه نظر شخصی من خواسته و دلخواه تو نباشه. فقط کلی دارم حرف میزنم. برای همین کلی حرف زدن هم گفتم عمومی حرف بزنی. دقت کنی هرکس به نسبت شخصیت و شرایطش داره راهکار شخصیش رو برداشت میکنه. 
اگر بخوام جایی نظر شخصیم رو بروز بدم شاید باعث بشه تو نتونی خودت رو ابراز کنی. الان قراره حرفای تو رو بشنویم. قرار نیست من در مورد شرایط تو قضاوتی بکنم.
ماهیت دنیا همینه که تو ازش داری شکایت میکنی. دار بالبلاء المهفوفة 
خانه پیچیده شده در بلا و مصیبت. پس شاید شرایطم شکلش با تو فرق داشته باشه ولی ماهیتش همونه. چون منم توی همون دنیایی ام که تو هستی.

امیدوارم زودتر شرایطت بهتر بشه. هرچند میدونم فقط شکلش عوض میشه. هرچی هم راحتتر بشه مسئولیت میاد دنبالش.
ان شاءالله خدا صبر بده به هممون.


من نمی خواستم برا نویسنده اینجا سخت بشه یا کسی با فهمیدن شرایط من اوقاتش تلخ و ناراحت بشه
برا همینم اولش خصوصی فرستادم ولی خود خانم پیچک گفت عمومی بفرست برا بقیه هم مفیده.

مشکل من فقط به خواست خدا حل میشه
از دعا و نذر اون آقا هم ممنونم
اما هنوزم میگم من چیز زورکی از خدا نمیخوام. یه بار خواستم، چندسال بیچاره شدم دیگه نمی خوام این طوری
من فقط میخوام حالم در همین وضعیتی که هستم خوب شه و مشکل رو مشکل نیاد برام

عزیز دلم! شما مسئول سخت شدن این پست نبودید. من اصلا از شما ممنونم که اینجا حرف زدید.

اگر اینجا درد دل نکنید پس کجا برید؟! اگه نمیتونم شرایط رو عوض کنم حداقل میتونم حرفاتونو که گوش بدم. 

درسته خواست خدا حلال همه مشکلاته مشکلاته ولی تا اون موقع باید صبور باشی و به خدا نشون بدی که خودش رو میخوای به خاطر خودش. 


@ناشناس 
من کلی کامنتم را بالا پایین کردم تا پیدا کنم کجا گفتم فراموش کن؟ و من هیچ جا اینو نگفتم 
من فقط نوشتم که ما دخترهای دهه شصتی (ِ ایران) جامعه (یِ) فراموش شده هستیم 

مگه من فراموش می کنم چقدر نیاز به حضور یک مرد دارم؟ به یک پناه؟ به یک دلخوشی؟ به صدای مردونه ای که صرفا برای من آروم بشه؟ به یک آغوش؟ به نیاز جنسی اصلا؟ به مادر شدن؟ به بچه ای که بهش بگی مامان؟ به همسر شدن؟ عزیز بودن ِ یک مدل دیگه ای؟ 
هوم؟ 
نه فراموش نمی کنم 
و برای من ۵ سال و خورده ای طول کشید تا دیگه فکر نکنم 
۵ سال فکر کردم و زجر کشیدم 
خودمو خوردم و گریه کردم 
فحش دادم نفرین کردم 
خودمو و دیگرانو 

اما الان سعی می کنم فکر نکنم 
میتونم سعی کنم فکر نکنم که 
سعی نمی کنم فراموش کنم چون همیشه جلوی چشم آدمه 

منم یه تجربه ناموفق داشتم 
پدرم دراومد پاش 
۵ سال و نیم عذاب کشیدم بخاطر یک مدت محدود 
اونو که هیچ وقت فراموش نمی کنم :) ولی فقط سعی می کنم فکر نکنم 


من فقط خواستم تجربه مو باهات به اشتراک بذارم 
چیزی که برای من کاربرد داشت وگرنه اراجیفی مثل صیغه و اینا رو باید بذارن در کوزه وآبشو بخورن 
زن با صیغه سیراب نمیشه حتی ارضا هم نمیشه 
صیغه از نظر من کثافت کاری جنسی مردونه است چیزی شبیه همین که تو بانکها "میگن" مضاربه اما سودهایی که میدن مضاربه نیست و همش حرام اندر حرامه مثل وامهاشون :) صیغه هم از نظر چرندی و دروغش به همون واضحیه 
مردها میخوان عین خروسها هر روز به یکی بپرن برا خودشون صیغه راه انداختن 

بگذریم 
خواننده های این وب و تمام کسایی که منو میشناسن می دونن که من پای اینجور حرفها و بحث ها خیلی ازم انرژی روانی گرفته میشه 
واقعا از نظر روانی ضعف می کنم چون برام به منزله ی هم زدن و شور دادن گذشته می مونه 
و چون برای من فکر نکردن جواب داده وقتی دارم اینا رو می نویسم یا میخونم دقیقا فکرم میره سمتش و اذیت میشم 

اما چون اولین باری بود که تمااااااااااام حرفامو از دهن یکی دیگه می شنیدم و جوابهای شرعیش واقعا عین خنجر به قلب آدم می مونه، اومدم و نظرمو گفتم 

امیدوارم بهتر شی و امیدوارم بفهمی ماها کسیو نداریم غیر از خدایی که اگه میخوایم یادمون نره که هست بهتره نگاه کنیم ببینیم جاهای دیگه جز بحث مزخرف ازدواج هوامونو داشته یا نه 

والسلام :)

اینم درک یه عده زیادی از آدما از یه حکم خداست دیگه...چی بگم بهت...

اینجا قصد ندارم از صیغه دفاع کنم چون اون انتخاب ناشناس نیست پس انتخاب منم نیست. اما دلیلی نداره با لحن زننده در مورد بقیه صحبت کنی چون کاری خلاف رای و نظر تو انجام میدن. میتونی نظر بدی اما با عفت کلام بیشتر. ما اینجا قصد نداریم مردا رو سلاخی کنیم یا بهشون توهین کنیم.
هر چند حرفاتو در کل قبول دارم. منظورتو متوجهم.

@ناشناس

@پاییز
خدا خیلی به من کمک کرده. تو خیلی زمینه ها هم دعام زود مستجاب میشه. اما در مورد ازدواج نه
منظور منم از فراموش کردن همون فکر نکردنه. نمیشه فکر نکرد. یعنی من نتونستم، همین که دائم می خوام بهش فکر نکنم باعث میشه بدتر فکر کنم.
من گزینه های مختلفی رو امتحان کردم، مثلا سفر، مشغولیت زیاد. یه سال انقدر سر خودم کار ریختم که به هیچی فکر نکنم. اما این مسکنه فقط

اتفاقا من دوست دارم مدتی با یه آقا دوست باشم و محرمم باشم. صیغه شبیه همین دوستیه فکر کنم نه مدلی که بعضیا رایج کردن و ازش سوء استفاده میکنن.
شبیه دوستی ای که رایجه مثل من و دوستای دخترم، گاهی باهم حرف زدن، گاهی باهم بیرون رفتن، حس خوب به هم دادن.
اما چنین امکانی ندارم چون کسی نیست، اذن پدرم ندارم.
اما فکر کنم اگر به همین شکل میشد با یه آقا ارتباط داشته باشم، اجازه پدرم بود، حرف مردم و انگ جامعه نبود، شرایطم بهتر میشد یه کم.

نمی خوام دیگه این پست بیشتر از این به کامنتای من بگذره
فقط خانومای متاهل باید قدر لحظه لحظه زندگیشون رو بدونن و خداروشکر کنن.

اول باید بگم که صیغه میتونه این طوری باشه و میتونه بر مبنای رابطه جنسی باشه. محدودیتی نداره. میتونه چند سال باشه میتونه چند دقیقه باشه. اینم اضافه کنم اون خانومایی که میرن صیغه میشن کسی مجبور به عقد موقت نکرده. اونا هم میتونن مثل تو صبوری کنن. پس سوء استفاده ای ازشون نمیشه.

 یه سوال ازت میپرسم بهش فکر کن.
ببین هر آدمی برای رفع یه نیازی وارد یهرابطه میشه. وگرنه انگیزه ای برای ورود به رابطه نداره و دلیلی هم نداره رابطه برقرار کنه.
الان خود تو اگر نیازی به حمایت عاطفی اون مرد نداشتی که وارد رابطه باهاش نمیشدی. درسته؟
حالا اون آقا به نظرت با چه انگیزه هایی میاد وارد رابطه میشه؟ 
روابط انسانی مثل معامله میمونن.(مثل معامله نه دقیقا خود معامله) باید یه بهایی بپردازی تا چیزی به دست بیاری.  
آدم وقتی میخواد بره خرید کنه یا معامله کنه باید برآورد هزینه کنه دیگه... حالا ما میخوایم هزینه رابطه با اون آقا رو برآورد کنیم. 
به نظرت چه قیمتی داره اون رابطه؟

میدونی منظورم چیه؟ منظورم اینه که تو بعد از رابطه با اون آقا حتما چیزی رو از دست میدی. اون چیز الزاما جسمی نیست. ولی هرچیزی که هست، از تو اول گرفته میشه و بعد اون حمایت عاطفی به تو داده میشه. 
متوجه منظورم هستی؟ ممکنه اون چیزی که ازت گرفته میشه، چیزی باشه که از حمایت عاطفی یک مرد بیشتر بهش نیاز داشته باشی. اون موقع الزاما شرایطت بهتر میشه؟

اینم اضافه کنم حتی رابطه همسری هم بر همین قاعده ست. 

هر طور راحتی. من همیشه گوش میدم. 

ممنون از تذکرت. 

نمیدونم
نظری ندارم

گفتم که....بهش فکر کن. چون این قاعده تمام روابط لنسانیه.

بذار راحتت کنم تنها رابطه ای که وقتی برقرار بشه از ما چیزی کم نمیکنه و فقط بهمون اضافه میکنه، رابطه با خداست. بقیه روابط همه "بده  بستونی" هستن. یعنی توی اون رابطه یه چیزی ازت کم میشه و یه چیزی بهت اضافه میشه. این نیست که فقط به دست بیاری.
پس روی هر رابطه ای که میخوای برقرار کنی، با هرکسی، خیلی خوب فکر کن!

برای منم دعا کن. 

متوجه منظورت هستم، ولی گاهی به بعضیا اگر چنین چیزهایی از زبان من گفته بشه یا اینطور تاییدها رو ببینن، فوری گارد میگیرن که پس چرا خودت ازخونه رفتی بیرون:/

خب شرایط هرکس متفاوته. 

نمیدونم چرا فکر میکنیم موقعیت ها مختلف الزاما در تقابل با هم هستن؟ 
نظام ارزش گذاری خدا یکم متفاوته.
هرکس جایگاه خودشو داره و به نسبت جایگاه خودش ارزش گذاری میشه.
من اگر توان داشتم و موقعیتش رو داشتم میرفتم بیرون از منزل هم کار میکردم. الزاما فعالیت اقتصادی هم نه، فعالیت اجتماعی مثل انجمن های خیریه یاحتی بسیج که میتونستم. ولی حضور فیزیکی من کنار بچه هام لازم بود. کسی دورم نبود که بشه بهش اعتماد کرد برای نگهداری. مهد کودک هم مورد اعتماد نیست. واقعا مهدی که مربیش برای رضای خدا و دلسوزانه و عالمانه کار کنه خیلی کمه. حداقل نزدیک من نبود. 
شما هم همین طور. مسلما خونه، خونه خودتونه، بچه هم بچه خودتونه. پس از همه دلسوزترید به داشته هاتون. اگر رفتید بیرون و فعالیتی دارید لابد لازم بوده و مثل من که وقتی دیدم لازمه خونه باشم، با این که سختم بود کار و همه چیز رو ول کردم و موندم خونه؛ این کار رو خواهید کرد.
اینا شرایط شخصیه که خود فرد باید تشخیص بده درست و غلطش چیه. فقطهر تصمیمی مزایا و معیبی داره که اطرغفیان اونو میتونن بگن. نمیتونن بگن بگن الان برای شما یا من کدومش درستتره. خودتون باید با توجه به مزایا و معیب تصمیم و درک پرست از موقعیت بدونید چی درست تره.
شما تشخیصتون این بوده که باید برید سرکار و من تشخبصم این بوده باید خونه بمونم.
 هر تصمیم درستی به نسبت درستی و مناسبتش، پیش خدا اجر داره.



خورشید ‌‌‌‌ ۲۶ اسفند ۹۷ , ۰۶:۴۳
فقط خانومای متاهل باید قدر لحظه لحظه زندگیشون رو بدونن و خداروشکر کنن.

سعی کردم تمام صحبتهای شما در موردِ مشکلات و وظایفی که بعد از ازدواج وجود داره رو درک کنم،
ولی
این حرفِ خانم ناشناس رو که کپی کردم بیشتر قبول دارم
خودم هم همیشه میگم:
"آدم اگه یه نفر که واقعا دوستش داشته باشه رو تو زندگیش داشته باشه میتونه کوه رو هم جا به جا کنه! تحمل هیچ مشکلی دیگه براش سخت و نشدنی نیست
ولی وقتی همین دوست داشتن نباشه، حتی یه نسیم هم میتونه آدم رو از پا بندازه"

+ ببخشید فکر کنم بحث جمع شده بود، من دوباره رسیدم سر خونه اول!

نه عیبی نداره. اتفاقا حرف در مورد این چیزا زیاده و ما هنوز حتی حداقل حرفی رو هم که باید بزنیم نگفتیم.

جمله اول رو قبول دارم. اما تعریف قدرشناسی یه جورایی همون مسئولیت پذیریه. اگه مسئولیت داشته هامونو قبول نکنیم، اونا رو از دست میدیم. این فقط در مورد زندگی زناشویی نیست. بلکه در مورد همه نعمتهاست.


جمله ای که میگی خیلیای دیگه هم میگن، تا حدی درسته ولی نه به این شدت که تو بهش اعتقاد داری. اولا هیچ کس هم آدم رو دوست نداشته باشه، خدا هست، خود آدم هم هست. ثانیا اگر این حرف با همین شدت درست بود، ما نباید شاهدمشکلات روانی، افسردگی ها، و حتی خودکشی در افراد متاهل باشیم. و همه افراد مجرد هم باید افرادی آنرمال و عصبی و افسرده مزاج باشن. در صورتی که آمار چیز دیگه ای میگه. اتفاقا افسردگی وحالات آنرمال روانی توی زنای خونه دار و یا مادر ها خیلی شایعه. 
 درست که تجرد باعث ضربه پذیرتر شدن میشه ولی خلع سلاح نمیکنه.
این تا حد زیادی به باور و سبک زندگی کلی خود فرد هم ربط داره.
بازم توضیح دارم اگر شد یه پست جدا مینویسم و اگه نشد زیر همین پست ادامه میدم.

خورشید ‌‌‌‌ ۲۶ اسفند ۹۷ , ۲۰:۵۵
متشکرم 


افسردگی و حالات آنرمالِ خانمهای خونه دار و مادرها، به دلیلِ کم توجهیِ همسرانشون نیست؟ یعنی همون دوست نداشته شدن با نسبتِ کمتر؟

این رو قبول دارم که ازدواج الزاماً اون "دوست داشته شدن"ِ مدِّ نظرِ من رو برآورده نمیکنه.
شاید سالهای اول اون قدرتی که دوست داشتن به دو نفر میده حاصل بشه، ولی اگه با تدابیری حفظ نشه، کمرنگ میشه یا حتی از بین میره.

نه همیشه. 

بعضی اوقات باورای خود فرد و الگوهای ذهنی خودش مشکل دارن. باور غلط به رفتار غلط و نهایتا سبک زندگی غلط منتج میشه که در اون صورت هرچی هم از محیط اطراف فرد عشق و محبت دریافت کنه، فایده ای نداره. اصلا گیرنده عشق توی وجود اون آدم خرابه. کاریش نمیشه کرد.
نقش پررنگ شوهر رو نمیشه کتمان کرد ولی هرکسی خودش به خودش مسئولتر از اطرافیانشه.

@ناشناس 
اولا که اون تفکرات صیغه اینجوری هم میشه رو بریز از سرت بیرون 
صرفا در شرایطی که قصد آشنایی و نامزوی باشه میشه همچون صیغه ای رو ایجاد کرد که اونم با چیزی که من و تو میخوایم فرق داره 
صیغه رو مردهای متاهل اکثرا دنبالشن 
مرد متاهل مزه زن و سکسش رو چشیده و تو میخوای فقط باهاش بری بیرون؟ و حس خوب؟ :) 
پسر مجرد هم بره دنبال صیغه بازم واسه سکسشه 
در واقعیت (و نه روکاغذ دین) نمیشه 
بعدشم مثلا بعد یه مدت که محرم بودین میخوای چکار کنی؟ قهر کنی؟ کات کنی؟ بگین بسه دیگه؟ هه فکر ضربه عاطفیشو نکردی نه؟ تا یه مدتی حالت از خودت به هم میخوره 
حس شی ء بودن بهت دست میده همینکه صیغه میتونه چند دقیقه باشه معنیش چیه؟ پول میدمت بیا منو ارضا کن! بعدش من میرم تا باز هر وقت خواستم شما هم که زنی ۴ ماه صبر کن! معامله است! بچه هم برات ایجاد شد مسئولیتش مثل دائم با مرد نیست 

پس تو صیغه خیلی استرس به آدم وارد میشه 
خیلی 

اگه دوستی ای که بین ما و دخترها رایجه رو میشد با دوستی با پسر مقایسه کرد مطمئن باش حس دوستی با دختر هم همونجوری می بود و ما اصلا نیاز پیدا نمی کردیم به پسرها 

تو صیغه حمایت عاطفی وجود نداره رسما و عینا استفاده ی جنسی شدن را می بینی 
صیغه رو امتحان نکن واقعا حس آدمو به مردها شدیدا منفی می کنه 

همون انگ و اذن پدر و دید جامعه و اینا هم بسه برای اینکه فکر کنی و بفهمی چقدر با صیغه ممکنه حال آدم بهتر بشه!!! نمیشه 
بدتر میشه 
حالا اگه باز راه نیفتن بیان بگن به دین ربطی نداره خخخخ 
به عمه ی من ربط داره آخه :) 
دینی که قابلیت اجرایی نداشته باشه بهتره سکوت کنه 

عده عقد موقت دو طهر یا چهل پنج روزه.

همیشه توی احکام اطلاعاتت بهتر از من بود! تعجب کردم این بار.

دین اسلام قابلیت اجرایی داره. منتها فقط برای شهر تو یا فرهنگ تو یا زمان تو نیست. دین فرا زمانی و فرا فرهنگی و فرا مملکتی حکم میده. برای همین امثال من و تو نمیتونیم مستقیم بریم سراغ روایات.
من ازدواج موقت یه دختر رو توی فرهنگ خودمون و در شرایط امثال تو و این خانوم درست نمیدونم. ولی این باعث نمیشه کارآمدی اصل حکم زیر سوال بره.

بعد از اینم اگر بخوای با لحن این چنینی(مثل سه خط آخرت) کامنت بذاری. مجبور میشم کامنتتو حذف کنم. میتونی نقد کنی. میتونی نظر بدی، خوشحال هم میشم، اما محترمانه. 
بستر نقد اعتقادات و ادیان، چه اسلام و چه هر مذهب دیگه ای، شوخی بردار نیست. خیلی باید با احترام صحبت کرد.
پس لطفا مراعات کن!

بقیه صحبتات همه رو قبول دارم.
@ناشناس

@ناشناس 

دین اسلام در نهایت برای زن و نیازهاش راه حلی نداره 

در نهایت میگه یا باید یکی بیاد تو رو بگیره یا اگه نیومد و موندی، موندی 
و اینه فلسفه ی اینکه چرا دختر ترشیده میشه چرا دختر باید زود شوهر کنه چرا مردها میتونن ناز بیارن چرا زنها باید کوتاه بیان 
چون اسلام برای زندگی زن راه حل نداره 
چون اسلام داره میگه زن برای زادآوری و برای مرده 
زن مزرعه مرده حرث مرده از هر جا خواستین وارد بشین! 
تازه مرد میتونه تا چهارتا بگیره و شرطش اینه عدالت رعایت کنه اما این شرط ضمانت اجرایی نداره چرا؟ چون اگه عدالت اجرا نکنه عقد باطل نمیشه! 
زن جنس دومه اینو میخواستی بشنوی؟ حقیقت عریان همینه 
جنس دوم حقوقش صدقه سری هست 
جنس دوم حقوقش در سایه ی جنس اول شکل می گیره 
برای همینم مردها در ازدواج حق دارند و حتی اگه اون قدر بی بخار بوده باشن که رفته باشن دنبال عللی تللی و نه درسی خونده باشن و نه کاری خدا براشون صیغه رو میذاره اما برای اونها صیغه میشه کیف و حال، برای زن میشه استرس 
زنها حق انتخاب کردن ندارند مردها دارند 
مرد حتی طبق اسلام میتونه زن رو در آخرین مرحله قبل ازدواج ، بدون حجاب ببینه چه توهینی از این بالاتر میتونه باشه؟ 
فکر کن مردی طبق اسلام همه ی آشنایی ها و کارها رو کرده بعد یهو بی حجاب ببینه و بگه نه از مدل موهات خوشم نمیاد یا کم پشتن یا رنگشون 
یا سینه هات زیادی کوچیک یا زیادی بزرگه! 

بعد مثلا پاشه بره خواستگاری نفر بعدی و نفرهای بعدی، حتی! 

اینا چیزایی نیست که بشه تغییرشون داد 
و اینا چیزایی نیست که بشه بهشون امید بست! 
برای همین مجبوری صبر کنی و تحمل 
قضیه اینه که چاره ی دیگه ای نداری 
قضیه اینه که اگه مرد بودی صیغه بود و میرفتی پی اش 
اما دختر راه نداره
دختر را خدا آفرید تا مزرعه باشه 
مزرعه خودش برای خودش نمیتونه کاری بکنه 
این خریداره که با ناز و ادا از سر مزرعه ها رد میشه تا یکی رو انتخاب کنه

تو طلاق هم همینطوره 
و چون جاش اینجا نیست حرفشو نمیزنم 

این آخرین کامنت منه و فکر می کنم همه چی رو گفتم 

مجبور بودم برای اون جمله پررنگ شده اییییییین همه کامنت بنویسم 
چون وقتی اون جمله رو میگی اول همه گارد می گیرن که نه و تو بدبینی و تو داری توهین به دین می کنی و فلان.‌‌.. 
دین ما کامله و بهمان 
آره دین ما اگر مرد بودیم کامل بود 
ولی ما مرد نیستیم 
عیب از دین نیست 
عیب از ماست که ناقصیم و کروموزوم دو ایکسیم و ایگرگ نداریم 

امیدوارم دیگه مجبور نشم در این باره کامنت بنویسم سرم خالی شد 
والسلام 

یه سری چیزایی که داری میگی دستور دین نیست بلکه عرفه.

یه سریاشم طبیعت رابطه زن و مرده. ربطی به قوانین دین نداره. 
حالا از این حرفا بگذریم. اگر دین میخواست راهکار مطلوب از نظر تو بده چی باید میگفت به نظرت؟

خانم پیچک 
شما نمیتونی بقیه ی حرفای منو همه رو قبول داشته باشی 
چون اولین جمله کامنتم دقیقا نقد و رد جواب شما بود 
جالبه چطور ممکنه هم جمله خودتو قبول داشته باشی و هم ردشو؟ 


متوجه حرفم نشدی بلکه اونقدر عصبانی شدی که فقط واکنش نشون میدی اونم نسبت به ذهنیت خودت.

من حرفام واضح و منسجم بوده.

من کاملا متوجه حرفت شدم 
عصبانی هم نشدم اگه هیجانی بوده ناراحتی بوده نه عصبانیت اون هم با خوندن کامنتهای ناشناس ایجاد شده و مونده یعنی مربوط به چند روز پیش هست و نه الان. 
لطفا دچار پیش قضاوت نشو

اما این جمله ی من هست: 
اولا که اون تفکرات صیغه اینجوری هم میشه رو بریز از سرت بیرون 

دقیقا در جواب این جمله ی شما: 
ول باید بگم که صیغه میتونه این طوری باشه 



خیر دنیای انسانها دنیای کاغذ نیست که بگیم می تونه باشه 
آدم نمتونه تو چشم طرف مقابل نگاه کنه و اینقدر وقیح به شعورش توهین کنه 
والا مگه زن بره به یه زن بگه بیا با هم دوست باشیم و بریم بیرون 
کدوم مردی حاضره از سکسی که براش مسئولیتی نداره خطری هم نداره تعهدی هم نداره بگذره؟ 



خب توی عقد موقت میشه شرط کرد که رابطه جنسی نباشه ولی توی عقد دائم نمیشه.

این اون میشه ایه که من گفتم. ولی توضیح گفتم که هیچ فردی بدون انگیزه و چشم داشت وارد هیچ رابطه ای نمیشه. اگر مردی با زنی وارد رابطه بشه، حتما چیزی میخواد. این قاعده روابط انسانیه. شما با همون دخترم اگر برات هیچی نداشته باشه دوست نمیشی. یه تبادل عواطفی که صورت میگیره... محبتی که جابجا میشه...
حالا شکل مردا با ما فرق دره. خیلی هم فرق داره ولی حتما چیزی طلب میکنن. آیا داری اون چیز رو بهشون بدی؟
شما تاکید داری اون مطلوب مرد الزاما رایطه جنسیه. من میگم نه. شاید هم نباشه ولی حتما چیزی هست.

در مورد این که رابطه جنسی توی عقد موقت برای مرد مسئولیت نداره یا تعهد نداره، باید بگم این نظرشماست. اگر حرفتون درست بود الان همه مردا بدون هیچ کنترلی هزار تا هزارتا زن صیغه ای داشتن. بعضی مردا حتی با وجود مهیا بودن مقدمات این رابطه به خاطر تعهداتش واردش نمیشن. صرفا زنونه نگاه نکن!

خدا رو شکر که عصبانی نیستی وگرنه معلوم نبود حجم تمسخر و توهینت به کجاها می رسید!

۱. همه حرف هایی که زدم از روی دین بود به عرف کاری نداشتم 
۲. یعنی چی طبیعت رابطه مرد و زن؟ مگه دین برنامه زندگی حیواناته؟؟ دین برنامه زندگی انسانهاست و زن هم مگه جدا از انسان بگیریم که بگیم ربطی به دین نداره 
(این جمله واقعا جالب توجه بود واااقعا جالب توجه بود که بیای بگی دین که داعیه دارِ اینه که بر اساس من زندگی کن بیاد بگه به من ربطی نداره) و خیلی جالب بود که من در کامنتهام تا می گفتم به دین ربطی نداره شما ناراحت میشدی اما دقیقا خودتون الان همین حرف رو زدید 

وقتی دین داره میگه کامله نمیشه بیایم بگیم دین فقط برای رو کاغذ یا کتابهای مطهریه! 
ما دین رو برای تئوری نمیخوایم
ما دین رو برای دهن پر کردن نمیخوایم 
که بیایم با کلمه فرازمانی دور از دسترسش کنیم 
یا با کلمه عرف و طبیعت فرافکنیش کنیم 

۱.پس تو فرق احکام دین و هنجار های عرفی رو هنوز نمیدونی. برای این تفاوت هم کتاب کتاب توضیح نوشتن...پس لزومی نداره من برات توضیح بدم.

۲. یعنی قبل از این که اصلا وارد احکام بشیم اگر بخوایم وارد همچبن رابطه ای بشیم این مقدمات و ملزومات وجود داره. 
یعنی طبیعت یه مرد همچین چیزایی رو میطلبه. ربطی به دین نداره. اگر همه احکام صرفا تشریعی بود، اولا در ادیان دیگه احکامی نظیرشون نبود. ثانیا روانشناسای غیر دینی، عقلا و با آزمون و خطا به همچین قواعدی نمیرسیدن.
نمیدونم چه اصراری داری بگی که همه میخوان زن رو تحقیر کنن! از یه کلمه طبعیت به همچین نتایجی میرسی(برنامه زندگی) ؟ در صورتی که کلمات من واضحه و هرکس دیگه اونها رو بخونه کاملا متوجه حرفام میشه.

ببین حرف من رو عوض نکن! انتخاب های غلط ما دین رو زیر سوال نمیبره. وقتی سه تا، چهارتا مبنا برای انتخاب داریم و یکیش دینه اما انتخاب انتخاب ما مبنای دینی نداره، نتیجه اون چیری نخواهد بود که دین ضمانت کرده. شما انتخاب هات رو بر مبنای دین انجام بده، اگر به نتیجه ای که دین گفته نرسیدی، اون موقع دین رو مواخذه کن!
امثال این حرفا توی طول تاریخ زیاد بوده. فقط در مسئله زنان نیست که...
بعدشم سوال من رو جواب ندادی. اصلا قبول کنیم که دین ناکارآمد، اصلا حرف شما درست. چه راهکاری داری برای تجرد قطعی دختران دهه شصت؟!
این سوال منو جواب بده.

من از هیچ کدوم از حرفای شما هیچ وقت ناراحت نشدم. چون حرفات صرفا تخلیه هیجانه. به احساسات من صدمه نمیزنه. اما بحث و مباحثه اصول داره. گفتم نمیتونی به اعتقادات و شخصیت بقیه توهین کنی! یه بار به مردا توهین کردی یه بارم به دین. هرچی به خودم توهین کردی هیچ واکنشی نشون ندادم تا به حال چون ناراحت نشدم ولی حق بقیه حق بقیه ست. نمیشه از طرف خودم ببخشم.

شما یه جا در حرفهاتون به ناشناس از صیغه به عنوان راهکاز حلال دین برای رفع نیاز بشر حرف میزنی اما در جواب های من که صیغه رو رد می کنم و میگم صیغه حال زن رو بدتر می کنه موافقی 

نمیشه که دولا دولا شترسواری 
صیغه یه راهکاره برای رفع نیاز تنوع طلبی مردهای متاهل و نیاز سکسی مردهای مجرد 
صرفا هم اسمش حلاله چون در تمام دنیا داره اجرا میشه بدون اینکه بخوان بگن صیغه است و خودشونو مسخره کنن 
اما برای زنها گفتم چی داره 
اگه بخوایم بگیم شما حرفاتون منسجمه نتیجه گیری از حرفهای شما اینه که زن ها بشر نیستن :| 
فکر کنم همون اصطلاح جنس دوم یه آب پاک تر باشه از این تحمیق، حداقل زن رو بشر فرض می کنه 

راهکار شخصی با راهکار عمومی تفاوت داره. تفاوت این دو تا نمیدونی اینه که گیج شدی. 

من وقتی حرفای شما دو نفر رو شنیدم راهکار شخصی بهتون دادم اما قبلش راهکار عمومیه. انتخاب کدوم یکی از راهکارای عمومی با خودتونه. ولی من با شناختی که از شخص خود تو و شناخت کلی ای که از ناشناس پیدا کردم میگم عقد موقت شما رو به آرامش نمیرسونه. داروی مناسب شما نیست. چون برای همچین رابطه ای آمادگی ندارید. 
ولی یه نفر شاید باشه که همچین راهکاری براش خوب باشه و ترجیح داشته باشه به تنهایی. خب چرا باید همون نسخه ای که برای شما هست برای اونم باشه؟

این نگاه توئه که عقد موقت صرفا به نفع مرده. مگه اون زنی که وارد رابطه با مرد میشه لذت نمیبره؟! مگه مجبورش کردن؟!
ببین درسته که عقد موقت برای هرکسی نیست ولی دقیقا مثل اینه که هر ازدواجی هم برای هرکسی نیست. هر ازدواجی مایه آرامش نیست. آدم باید خودش شرایط شخصی خوپش رو بسنجه و از بین حلال ها اون روش زندگی رو که برای مناسبه انتخاب کنه. هیچ روشی هم نیست که کلا کیف و عشق و حال باشه. هر انتخابی خوبی داره بدی هم داره.


اگه دوست داری خودت به خودت انگی برنی من اصراری ندارم نظرتو برگردونم. ولی نه من به خودم همچین نگاهی دارم و نه اجازه میدم کسی به جنس زن همچین نگاهی داشته باشه. تفسیر جنس دوم هم هیچ جایی در هیچ کدوم از متون دینی ما نیومده و فقط زایده ذهن یه خانوم فمینیست به اسم سیمون دوبواره. یعمی همونایی که داعیه دفاع دارن اولین بار توهین کردن.

سوالم یادت نره. اگه راهکار دین کارآمد نیست، چه راهکار دیگه ای برای تجرد قطعی دخترای دهه شصت داری؟ 



۱. تعهدات نه دردسر و بی آبرویی (لازمه بگم کجای حرفتو میگم؟) 
۲. راهکار شخصی با عمومی فرق داره 
ببین من خییییییییییلی فکر کردم که تنها در یک صورت صیغه برای زن میتونه فایده داشته باشه اونم وقتیه که زن پول نداشته باشه کار نداشته باشه سرپناه نداشته باشه سرمایه ای هم جز خودش نداشته باشه 
تنها در این صورته که صیغه بهش یک فایده می رسونه اون هم پول برای سیر کردن شکمه 
اسمش چیز دیگه ایه اسمش عقد موقت نیست خودفروشیه 

من فمنیست نیستم خواستی منو به اونها وصل کنی؟ 🤔 تا جایی می دونم فمنیستها من زن همه خرحمالیها رو بکنه که ثابت کنه مثل مرده (چیزایی که شنیدم وگرنه هودم دنبال عقایدشون نبودم مطالعه ای هم نداشتم) منظورم اینه که این اصطلاح را خودم اختراع کردم اسم اون آدمه رو هم نشنیده بودم حالا تو میگی قبلا اختراع شده خوب جالبه 
نشون میده اینها فقط هیجانات من نیست که در حال تخلیه شونم 
اینها افکار عده ایه که آدمند 

بله متون دینی همون چیزایی که گفتم تا وقتی واسه رو کاغذ نوشته شده خوب معلومه که خوشگل نوشته میشه :) مهم اینه وقتی میخوای به عمل در بیاری میشه درآورد یا نه 
همه حرف من دقیقا فقط همینجاست 

ضمنا من نظریه پرداز نیستم پیامبر هم نیستم 
من نقدم را دارم می کنم قرار نیست نظریه بدم 

منظورت از تعهد چیه؟

چه تعهدی باید بده در طول رابطه؟
خب مهریه تعهدشه که بایدبده و نفقه هم چون تمکین درش نیست لازم نیست بده. بچه ای هم اگه وسط بیاد به اسم پدرشه. یعنی ربطی به مادر نداره خرجش و تربیتش. اگر مادر این کار رو بکنه میتونه هزینه شو بگیره.


درسته، تو خیلی فکر کردی. افکار تو حاصل ذهن توئه. ذهن تو هم با توجه به دو خط آخر کامنتت، نه ذهن یه آدم حکیمه، نه ذهن یه آدم نظریه پردازه، و نه ذهن یه آدم عالم. پس محدوده. پس نتیجه ای هم که از اون ذهن میاد بیرون احتمال ناکارآمدی و اشتباه بودنش، خیلی بیشتر از ناکارآمدی نظریات دینه. پس حتی اگر بگی حرف دین به درد نمیخوره هم، نمیشه حرفت حساب کرد. چون محدوده نگاهت. 
اونم خودفروشی نیست. هرچند ازدواج متعالی ای نیست. ولی دقیقا مثل این میمونه که مرد یا زنی، به خاطر پول با کسی ازدواج کنن. ازدواجشون غلط نمیشه، ولی به آرامش نمیرسن. عشق رو درک نمیکنن. یعنی رابطه شون یه رابطه متعالی و انسانی نیست. ولی خودفروشی نیست. 

نخواستم بهشون وصلت کنم. چون میدونم در این زمینه مطالعه خاصی نداری. گفتم که...از نظر من حرفات فقط تخلیه هیجانه. پایه حرفات صرفا ذهن و احساسات شخصیته. 

من بارها به تو گفتم تو در وضعیتی نیتسی که فقط خودت تجربه کرده باشی. خیلی آدمای دیگه هم همچین شرایطی رو تجربه کردن. اما مسئله اینجاست که عبارت جنس دوم و فمینیسم در بستر مسیحیت انحرافی که حتی حکمی برای طلاق هم نداشت، شکل گرفت نه اسلام ناب. 


ببین نباید وحی رو به انسان نزدیک کنیم. بلکه باید انسان رو به وحی نزدیک کنیم. اگر دستورات دین قابلیت اجرا ندارن، ناکارآمدی دین نیست، بی ظرفیتی اجتماعاته. بی ظرفیتی افراده. 
اشکال تو در اینه که خودت مرکز دنیا قرار دادی و داری فقط و صرفا از زاویه دید خودت همه چیز رو میسنجی. مسلمه که در این حالت همه بد میشن. همه راهکار ها ناکارآمد میشن و همه چیز اعصاب خورد کن میشه. چون جز تو هیچچچ چیزی منطبق با تو نیست.
حرف اصلی من اینه: این ماییم که باید با دین انطباق پیدا کنیم. نه دین با ما!
اگر نمیتونی با دین انطباق پیدا کنی نقص توئه نه دین. برای منم همین فرمول صادقه.

وقتی هم راهکار نداری، و در حدی از علم هم نیستی که بتونی راهکار بدی، اینقدر مدعی نباش. دین حداقل توی کاغذ راهکار داده. 
تفکرات غیر دینی چه راهکاری دادن؟ از اونا خبر داری؟

آه عزیزم! پس حربه ت اینه :) 😂😂😂😂😂
عالی بودی پیچک 
عالی! 
😂😂😂
میگم پیله کرده هی این سوالو ازم میپرسه

خوشگلم بر مبنای همین حرف نظریات شما رو هم نمیشه روشون حساب کرد چون شما هم ذهنتون محدوده 
اصلا فکر کردی خیلی های دیگه رو تو دیدی و پای حرف دل همه شون نشستی که ببینی از وضعیتشون و از نسخه های دین براشون رضایت دارن یا نه؟ 
تو نمیگی چه کسانی رضایت دارن؟ بگو؟ 
کیا رضایت دارن که حداقل همونا رو بگیم این نسخه به دردشون خورد 

کیا از دائم الصوم بودن اجباریشون رضایت دارن که بگیم این یکی نسخه ی عفت پیشه کنید راهکار خوب و جواب بده ایه؟ 
مجبورن خواهر 
مجبووووور 
میتونی این کلمه رو درک کنی؟ 
مته به خشخاش غصه ی دیگران گذاشتن و گفتن اینکه شماها نمی فهمید ما می فهمیم لابد لذت بخشه 
بذار بهت بگم 
دیگران حرف نمیزنن چون ته حرف میشه همین 
همین متهم شدن به اینکه تو شرایطت فرق داره 
تو کامل نیستی 
صیغه برای تو نیست 
حکم کلّیه...

بقیه سکوت می کنن و در سکوت میسوزن 
معنیش این نیست که مشکلشون با این راهکارها حل شده! یا حتی قابل تحمل شده! 
اینو بفهم! 
حرف زدن دردی رو دوا نمی کنه 
دین هم دیده راه حل نداره سر و تهشو هم آورده و تمام 
برای همون به قول تو رو کاغذ که خوبه!
آدمایی هم که جا موندن رو هم ولشون کن 
جا موندن دیگه 
میخواستن جا نمونن! 😑

ازدواج دائم در هیییییییچ شرایطی با صیغه قابل قیاس نیست 
چون در ازدواج دائم حتی به خاطر پول آدم از بقیه مزیتهاش هم استفاده می بره و حتی علاقه هم ایجاد میشه 
اما در صیغه و استفاده نصفه نیمه و گهگاهی چی میخواد ایجاد بشه؟ 


جنس دوم رو چه بخوای بگی فمنیسم گفته چه کسی دیگه واقعیتیه که وجود داره 
وجود داشته که به زبون اومده پیچک 

دین اونم دینی که میگه من ختم دینها هستم و برای همه ی زمانها چجوری قابلیت اجرا تو زمان حاضر رو نداره؟ 
این نقص مربوط به چیه؟ دین؟ یا جامعه ای که بازم اسم همین دین رو یدک می کشه؟ :| 

شما که نفست داره از جای گرم (در مقابل تجرد قطعی میگم) بلند میشه هنوزم نگفتی این صیغه به درد کی میخوره؟ 
چون اکثر خانواده های فقیر دختراشونو زود شوهر میدن (از قدیم) و جامعه فراموش شده ی دختران بی پول نیستن که برای پول برن دنبال صیغه 

من مرکز دنیا نیستم 
اما من برای مسئله ی بزرگ زندگیم به دین رجوع می کنم 
کو راهکار دین کامل برای من؟ 

اگه میخوای ادامه بدی با نگاه بالا به پایین من تو رو میشناسم صحبت نکن 
وگرنه والسلام 

من علم دارم همون طور که تو توی تخصص خودت از من بیشتر علم داری. بعدشم من که حرف خودم رو نزدم. حرف دین رو زدم. 

این که عقد موقت هم به درد کی میخوره برو از اونایی بپرس که انجام دادن و براشون بهتر از تنهایی بوده.

در ضمن منم نمیگم عقد موقت مثل عقد دائمه. هیچ کس نمیگه. تعدد زوجات هم مثل تک همسری نیست. هیچچچ کس نمیگه. 
حتی خود دین این ها رو برای زن رنج میدونه. ولی بهتر از تنهایی مطلق برای یه عده و بهره بردن تمام و کمال یه عده دیگه ست. 

به نظرم تو بحث رو با یه جدل شخصی اشتباه گرفتی. چون من الان با احساس شخصیم صحبت نمیکنم که نگاهم از بالا به پایین باشه. این احساس شخصی توئه. من همچین نگاهی به تو ندارم. 

راهکار داده برو ببین و دقیق بررسیش کن.
 تو با دین مشکل داری؟ فکر میکنی برات راهکار نداره؟ من اصراری ندارم ذهنیت تو رو عوض کنم. توی همین ذهنیتت بمون. هر طور راحتی.

من صحبتی در این زمینه با تو نداشتم. خودت هی کامنت میدی. 
از الان به بعد هم هر وقت چیزی بگی خب منطقی جواب میشنوی. اگرم نگی نمیشنوی. 
فقط به جای این همه مقاومت و این در و اون در زدن یکم منطقی و منعطف فکر کن برای خودت خوبه.

اتفاقا منم تو این زمینه هیچ بحثی با تو نداشتم 
تمام کامنتهام @ گذاشته بودم تو بودی که هی میخواستی زیر کامنتهام حتما یه چیزی بگی 

تو باید بری بپرسی چون تویی که هی داری از وجودش حرف میزنی و داعیه داری که خوبه برای عده ای 
برو اون عده رو پیدا کن ببین اصلا وجود خارجی دارن یا توهمن؟ 
من بحث رو شخصی نکردم ولی تو هی دلت میخواد شخصیش کنی و با این کار فرار کنی 
حالا یکی نیست بگه مگه من دارم از تو حرف میزنم که همش میخوای جواب بدی؟
نمیخواد هی بر اساس فکر و نظرت منو بخونی دقیقا به خاطر همین پیش زمینه ذهنی که درست کردی تمام حرفهای منو با سونگری خوندی و جواب دادی 
در حالیکه بهت تذکر دادم 
من چرا باید راهکاریو که واضحا به دردم نمیخوره بررسی کنم؟ شمایی که ازش دفاع می کنی و هی سنگ به سینه میزنی که وجود داره برو بررسیش کن 
برو ببین این چه راهکاریه که به درد کسی در واقعیت نمیخوره اما رو کاغذ هست! 

فکر نمی کنم برام راهکار نداره می بینم که برام راهکار نداره نه تنها من که استاد دانشگاهش که فوق لیسانس پایان نامه ۲۰ اش که مغازه دار خوش درآمدش که اتفاقا شصتی نیست و ۵۷ ای هست 
که معلم رسمی اش 
کارمند شهرداریش 

از جواب طفره نرو تو که هی داری از راهکارهای دین میگی و میگی که نه صیغه واسه شماها نیست بگو پس چی هست؟ 
چی واسه این دخترها هست؟ 
تو که به حساب خودت علم هم داری مذهب هم داری چرا جواب رو نمیگی؟ 

اگه یادت باشه من اولین کامنتم گفتم بزن و تایید نکن یادت هست؟ گفتم این بحث فقط حال بد کن هست و نتیجه ای نداره 
قبول نکردی 
یه بحث بی پاسخ رو هی کش میدی و کش میدی و فقط سر آدم رو خالی می کنی 
این قضیه جوابی از نظر من نداره 
یه سوختن و انتظار کشنده است که یا آسمون قاچ بشه و یکی رو خدا بالاخره بفرسته یا هم بالاخره آدم یه روز آخرین نفس رو بکشه و تا اون موقع هم همون کاری که تا الان کرده رو بکنه 

از نظر تو اگه واقعا جوابی داره بگو 
اگر هم نداره باز هم بگو و یا حداقل هی نگو داره ولی من نمیگم خخخخ
واقعا خسته شدم از این بحث عبث 

چیزایی که فقط استهلاک هستن رو آدم نباید به زبون بیاره دردی که دوا نمیشه هیچ فقط باعث میشه بیشتر فکرت درگیر شه 


در ضمن سعی کن کمی هم سوزنتو کرو کنی و به خودت هم بزنی من این همه کامنت گذاشتم اون ناشناس هم همینطور 
ولی آخرش سرکار خانم جوابی نه دینی و نه علمی به این مسئله ندادی 
ولی دوست داشتی کامنتها عمومی باشه
 که چی؟ 
تمام مدت هم میگی راه وجود داره 
چه راهی؟ نمیگی! یا وجود داره یا نداره دیگه 

اگه من به تو بگم دین برای کسی مثل تو راهکاری نداره راحت میشی؟

قبول کن حتی اگه حرفت رو قبول هم بکنم تو به آرامش نمیرسی.
جواب تو هم داده شده. اونجاهایی هم که حرفت رو قبول داشتم گفتم قبول دارم. 
کسی مثل تو نه دین و نه علم و نه عرف براش هیچ راهکاری نداره. چون هر راهکاری نیازمند حرکت توئه و تو نمیخوای حرکت کنی. مگر به اون سمتی که خودت دلت میخواد. حالا چه نتیجه ش رسیدن یه آرامش باشه و چه نباشه.

کسی مجبور به راهکار  دادن به تو نیست. 

آخرین کامنتی بود که نوشتم 
هر جوابی بدی دیگه ادامه نمیدم 
چون این مسئله حرف زدن در موردش عبثه 


یادت باشه سوالم که بولد کرده بودم بی جواب موند 

هر طور دوست داری.

راهکار تو انعطاف در نگاهته. ربطی هم به ازدواج نداره. چون مشکل تو فقط ازدواج نیست. 

آخرش هم پیچوندی 
سوال دقیقا در مورد ازدواج هست 
مسئله کلا ازدواجه 
جواب تو اینه: ربطی به ازدواج نداره 
پس دیگه الکی حرف نزن وقتی سوال آدم رو نمیخوای بفهمی 
تز الکی هم برندار 

مگه نگفتی دیگه نمیخوای کامنت بدی؟

لزومی برای تز دادن نیست که بخوام الکی حرفی بزنم. 
گفتم،اگر فکر میکنی تاییدت کنم آرامش پیدا میکنی من تاییدت کنم؟
داری الکی جدل میکنی.

بله عزیزم جدله
اما این جدل رو من شروع نکردم 
من تمام واقعیت رو گفتم و تو هم تا جایی که مشکلی واسه تفکرت ایجاد نکنه رو گفتی قبول داری (و مطمئنم بقیه شو صرفا مصلحت ندونستی بگی قبول داری چون گوشه تفکرت رو به چالش می کشونه) و این جدله 

مسئله اینه که شما یه ایده آل ذهنی رو در نظر می گیری بعد براش قانون و مسئله و راه حل می چینی 
کاری هم به واقعیت نداری 

بیا یه مثال بزنم 
یکی از راه حل هات زن دوم شدن بود 
خودت حاضری شوهرتو با من و دیگری تقسیم کنی؟ هوم؟ نفری دو شب گیرمون میاد یه شب هم اضاف میاد! تازه یه نفر دیگه هم جا داره
یادمه می گفتی با فطرت زن همخوانی داره و خیلی جالب بود که می گفتی چون زن باید همیشه دسترسی به مرد داشته باشه تعدد زوجات برای مرده 
حالا اون فلسفه ی سفسطه ای که پشتش چیدی رو که خودت قبول داری حداقل 
چطوره؟ موافقی؟ 

اگرم مشکلت اخلاق منه می تونم اون خانم کارمند شهرداری یا اون خانم معلم رسمی مشهدی یا اون خانم مغازه دار لارج یا اون خانم استاد دانشگاه یا اون خانم پایان نامه ۲۰ شده رو معرفی کنم؟ 
البته بازم تو چنته دارم مثلا یه همکارم که ۶۷ ی هست ولی خوب یک کمی اپن تره به حاج آقای شما نمیخوره 😁
دو تا همکار ۶۵ ی هم هستن همسن خودت یکیشون ارشد داره جفتشونم دخترهای متین و با شخصیتین
مریمم هست ۵۹ ایه البته اونم یه کمی فوکول میزنه موهاشو 
یه همکار دیگرمم که با همکار آقامون ازدواج کرده بود و بعد دو سال طلاق گرفتن هم هست
خوش قیافه و دوست داشتنی 

بازم هستنا...

بله میخواستم ادامه ندم اما وقتی حرفات صرفا من درست میگم من درست میگمه مجبورم ادامه بدم 

من دنبال آرامش گرفتن از تو نیستم عزیزم نمیخواد چنین لطفی بکنی 😏

ضمنا اینکه صرفا ادعا کنی اما تمام گفته هات چیز دیگه ای باشه هم فایده ای نداره (زومی برای تز دادن نیست که بخوام الکی حرفی بزنم. )

تو از زندگی من چی میدونی که این طور بحث رو شخصی میکنی؟!


دختر خوب، من نمیخوام شخصی کنم 
اصلا هم نمیخوام اذیتت کنم 
واقعا این مثال رو فقط برای این زدم که بدونی وقتی تو هم از گزینه صیغه حرف میزنی چقدر طرف مقابلت اذیت میشه 
و باز وقتی میای میگی نه برای تو نیست برای تو فقط تحمله هم همینطور 

پیچک خدا شاهده میخواستم ته مثالم بنویسم که این یه مثاله اما خیلی خودمو نگه داشتم چون تو توی کامنتها کامل به تمام جملات جواب نمیدی و من دقیقا جوابتو به مثالم میخواستم 


خواهر من 
شمردم ده تا کامنت فقط بین من و تو رد و بدل شده 
در حالیکه اصلا نمیخواستم
من بحث رو شخصی نمی کنم 
من دارم میگم این قوانین برای یه آدمهاییه که من تو ناشناس دوستام همکارام آشناهام و غریبه ها متاهلها مجردها مطلقه ها شوهر مرده ها همممممه اون آدم ها هستیم 
و باور کن هر کسی می تونه توجیه کنه که نه این برای من نیست یا برای تو نیست یا برای اون نیست یا هست 
و باور کن که دقیقا میشه برعکسش رو هم توجیه کرد 

نمیشه بیایم بگیم این قانون هست ولی مصداق براش نذاریم 

باور کن مضحک بودن این ها برام با مهریه ای که میگه مهریه حق هست اما زن بهتره اونو ببخشه یکیه 

نظام خلقت دقیقا همینه که زن چون ضعیف تره قوانین هم نمی تونه ازش حمایت کنه 
چون ضمانت اجرایی یا نداره 
یا قوانین روبرو زیاد داره 
یا هم با همون خلقت زن مثل ببخشید باکرگی و سن زایش و اینا که باز هم خدا گذاشته در تضاده 

اینها کفره که دارم میگم و نمیخوام بگم 
من شرایطمو قبول می کنم به شرطی که کسی نیاد بگه برو زن دوم شو یا صیغه شو و اینها رو خدا گذاشته و حلاله! 
گرچه زن دوم شدن شرف داره به صیغه چون تعهد داره 
چون عاطفه و محبت توش وجود داره و نه فقط سکس و شهوت 
چون فاحشگی نیست چون بزن و دررو نیست 
ولی صد در صد بازم زجر داره 


من همیشه ته این فکرها که بهت گفتم خیلی در موردشون فکر کردم با خودم میگم دنیا محل رنجه دختر 
هر کسی یه جوری 
خدا کنه سالم باشی 
خدا کنه همیشه مثل الان که دغدغه پول رو نداری و مثل بقیه همکارات نیستی که همیشه می پرسن کی حقوق رو می ریزن کی کارانه کی اضافه کار؟ یا چرا اینقدر ریختن یا فلان؟ باشی 
کاش تنها مشکلت همین باشه که شوهر نداری 
شوهری که طبق میانگین بریم زودتر از زن می میره و تو در انتها باز هم تنها میشی 

اما دلم نمیخواد بیان بگن دخترهای مجرد برن صیغه شن 
یا ایده آل هاشونو بیارن پایین و زن آدمهای دیگه شن آدمهایی که منت میذارن میان خواستگاریت 
مثل اون سه ستاره 
مثل اون قصاب 
مثل حسین، حتی


صیغه خوب نیست 
بالا بری پایین بیای من فریاد میزنم صیغه غلطه 
در صیغه هیچی برای زن نیست 
جز خفت 
جز ابزار شدن 
جز بی ارزش شدن 
جز پولی شدن! 

نه برای من 
برای هیچکس 


زن دوم هم خییییلی کم امکانش وجود داره چون زن دومه که تعهد میخواد و همچی الکی مثل صیغه نیست 

اما همیشه وقتی میخوایم از یه قانون بگیم بهتره در نظر بگیریم که یک آدمهایی باید اونها رو اجرا کنن 
شاید اون آدم من باشم یا تو یا خواهرت یا دختر عمه ام یا دوست تو یا خاله ی من یا هر کی 
نه اینکه تا بخوایم بذاریمش تو واقعیت بگیم نه واسه تو ته واسه اون نه واسه من نه 
پس واسه کی آره؟
یادته تو گفتی خیلیها هستن براشون امکان صیغه هست اما نمیرن 
این جمله غلطه اونهایی که امکانش براشون هست سریعا میرن 
صداش که در میاد میگن مرده دیگه یه اشتباهی کرده 
یه موردش که تو فامیل خودمون پیش اومد زن یارو ده سال بیماری التهابی روده و افسردگی و وسواسی را با هم مبتلا شد از شوک شنیدن این قضیه! 
ده سال! ده سال! 
اما زن دوم رو باید پوشش بدی 
برای یک عمر 
و نمتونی که بهش بگی خانم محترم من برای تو نصفه نیمه هستم! و این یه رابطه محدوده! 
برای همینم نمیرن سراغش 

اگه به دلت اومد عذر میخوام 

من اذیت نشدم. چون چیزی نیست که بخواد اذیتم کنه. 

اینو بدون خوردن داروهای تلخ هیچ وقت باب میل نیست ولی لازمه.
منم اگر لازم باشه باید هر داروی تلخی رو که خدا برام میخواد بخورم.


حس واقعی ام اینه که خدا منو در ازدواج فراموش کرده 
و وقتی اصرار می کنم یا میخوام خودمو دلداری بدم برای چنان موارد مزخرفی می فرسته که به غلط کردن بیفتم 

نمی دونم بقیه ی مجردها چه حسی دارن 
اما فکرم اینه که ازدواج را باهاش باید خداحافظی کرد و دنبال راه حل برای معضلش هم نباید بود 
چون گدا را اگر شام بود پیش از نماز شام بود 
در جالبیش همین بس که سه مورد طلاق بعد چند سال دیدم که زنها دو تا در حدود ۱۲ سال و یکی هم ۵ سال زندگی مشترک طلاق گرفتن و با پسر خونه ازدواج کردن 
و این بزرگترین دهن کجی به دخترهای مجردِ سن بالاست! 
چون اون پسرها لابد با خودشون میگن این دخترهای سن بالا خوب نیستن که موندن :) 

نمی دونم شایدم این فکر منه 
فکری که احتمال واقعیتش وجود داره 

روایت داریم اگر مومن میدونست حاجاتی که در دنیا داشته و بهش داده نشده چه طور در آخرت جبران میشه، میگفت کاش هیچ وقت به هیچ کدوم از حاجاتم در دنیا نمیرسیدم.

خدا جباره! یعنی بسیار جبران کننده.
این دنیا هم همش لهو و لعبه. بالاخره جبران میشه.

خانم پاییز اصلا شرایط ادامه بحث رو ندارن و فقط عصبی هستن
بنظرم بحث رو ادامه ندید و اگر هم ایشون نظری میدن پاسخ ندید فعلا
به عنوان شخصی بی طرف برداشتم اینه که خانم پاییز اصلا گوشی برای شنیدن ندارن و فقط میخوان شنیده بشن...
البته ایشون شنیده میشن اما متوجه این شنیده شدن نمیشن برای همین هی عصبانیتشون بیشتر میشه

من به عصبانیت خانم پاییز به خاطر فشاری که تحمل میکنن حق میدم اما فکر میکنم اینجا داره حریمها زیر پا گذاشته میشه به واسطه این عصبانیت...

بهتره بحث رو ادامه ندید

تا وقتی ایشون درد دلی داشته باشن وظیفه خودم میدونم که گوش بدم.

از ایشون هم اصلا ناراحت نشدم. 
مسئله اینجاست که ایشون فقط اصول بحث رو رعایت نمیکنن. من فقط به شکسته شدن حریم افراد و اعتقادات بقیه حساسم وگرنه برای خودم تا الان هیچ احساس ناراحتی ای نداشتم.
ناراحتی من دردیه که داریم میکشیم و درمانش فقط و فقط به دست خودمونه. 
دستم بسته ست. ناراحتی من اینه.

+فقط در مورد شوهرم یکم بد حرف زدن که چون میدونم ایشون ناراحت نمیشن خیلی واکنشی نشون نمیدم. شوهر من از منه. اون بیشتر از من داره درد جامعه رو میبینه و اگر امکانش بود واقعا با تمام توانش برای رفع مشکلات زحمت میکشید. همون طور که داره تلاش میکنه.

ناشناس بالاُ من که از ابتدا اون کامنت رو گذاشتم نیستم.

من واقعا ناراحتم که از ناراحتی من و بیان کردنش این گفتگو شروع شد.
خدا منو ببخشه

خانم پیچک و هرکسی هم که این کامنتارو خونده منو ببخشید.
هر دردلی رو نباید تو محیط عمومی بگیم و اگر من اون کامنتارو نذاشته بودم کار به اینجا نمی رسید.

من اصلا و ابدا از شما و خانوم پاییز ناراحت نیستم. 

هرکسی یه مدلی درد دل میکنه. ایشون دوست من هستن. با من از دردهاشون نگن پس با کی بگن؟
خیلی هم خوشحالم که شما از دردهاتون گفتید. 
هیچ چیزی برای عذرخواهی نیست. من برای خودم حقی قائل نیستم که شما بخواید به خاطرش عذرخواهی کنید. 
این نه تنها درد شما بلکه درد خیلی از دخترای مجرد ماست. همتون هم حق دارید.

ان شاءالله 
از خدا میخوام جبرانش این باشه که به قلبم نور محبت خودشو بندازه 
چیزی که الان اصلا در قلبم وجود نداره 
اصلا اصلا 
یه ذره لذت از نماز 
یه ذره میل به قرآن و دعا 

اگه با محبت خودش جبران میشد دیگه غمی نبود چون اون وقت همه درد دل هامو پیش خودش می کردم و از خودش آرامش می گرفتم 
نکه دنبال مردی باشم که اول باید عزت خودتو بهش بدی تا بعد ببینی آیا حاضره که بهت آرامش ببخشه و بعدش آیا می تونه یا نه...


می دونم کامنتم عین یه شعاره 
اما حقیقت اینه که قلبم از خدا خالیه 
می خواستم این کامنت رو خصوصی بذارم 
اما گفتم ولش کن حالا که همه رو عمونی گذاشتی اینم عمومی بذار 

خوب کردی عمومی گفتی!

چاره این که قلبت نور خدا باشه اینه که اتصالت با خدا قطع نشه. به خدا و دستوراتش شک نکنی! شاید الان قابلیت اجرا نداشته باشن ولی این نقص ماست. این نقص ماست که نتونستیم امثال تو رو تامین کنیم. جامعه باید به خاطر معیارای غلطی که در خودش تزریق کرده و تاوانش رو شما دادید ازتون عذرخواهی کنه.
خدا رو برای خودش بخواه نه برای چیزایی که ازش میخوای. تمام سعیتو بکن که این حرف رو عملی کنی!
دستم واقعا بسته ست. بیشتر از این واقعا ازم بر نمیاد. همین قدری که هرچی بگی گوش بدم. همین. 

اما اینو بدون! در واجبات لذتی نیست. اول انجام میدی و بعدش خدا به تو قدرت انجام چیزای دیگه رو میده که اونا لذت بخشن. واجبات مثل تمرینای سخت بدنساری میمونن. اذیت دارن ولی بعدش کهقدرت بدنیت بالا بره از بلند کردن یه چمدون بزرگ لذت میبری. مستحباته که لذت بخش میشه.

تو در هر صورت دوست منی!

ان شاءالله 
از خدا میخوام جبرانش این باشه که به قلبم نور محبت خودشو بندازه 
چیزی که الان اصلا در قلبم وجود نداره 
اصلا اصلا 
یه ذره لذت از نماز 
یه ذره میل به قرآن و دعا 

اگه با محبت خودش جبران میشد دیگه غمی نبود چون اون وقت همه درد دل هامو پیش خودش می کردم و از خودش آرامش می گرفتم 
نکه دنبال مردی باشم که اول باید عزت خودتو بهش بدی تا بعد ببینی آیا حاضره که بهت آرامش ببخشه و تاااازه بعدش آیا می تونه یا نه...


می دونم کامنتم عین یه شعاره 
اما حقیقت اینه که قلبم از خدا خالیه 
می خواستم این کامنت رو خصوصی بذارم 
اما گفتم ولش کن حالا که همه رو عمونی گذاشتی اینم عمومی بذار 

کامنت ناشناس ۱۶:۱۷ دقیقه 
ترسو نباشید اولا 
اگر ترسو هستید تا تهش ترسو باشید و عمومی ننویسید دوما 
و الان هم شکم به یک نفر خاص هست سوما 
نیازی هم به برداشتتون و طرفداری کردنتون اینجا نیست چهارما 

ناشناس کامنت گذاشتن به معنی ترسو بودن نیست توی وبلاگ من! 


نظر دادن. این که نظرشون برخلاف میل تو بود باید باعث بهم ریختگیت بشه؟ 

در ضمن فکر نکنم بتونی حدس بزنی کی بوده. سعی کن به کسی مظنون نشی. فقط ذهنت رو آلوده میکنی.
آروم باش دیگه.

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
ناشناس ۱۶:۱۷ دقیقه 
امیدوارم منظورتون از حرمت شکنی قضیه مصداقی زن دوم نباشه 
چون زن دوم یک زن اولی به هر حال داره 
ممکنه زن شما باشه (اگه مرد هستید) 
یا خود شما
پیچک باشه 
یا حتی خودم باشم 
این اصلا بی حرمتی نیست 
اگه بی حرمتیه به اسلام بگید بی حرمتی نکن و نگو زن اول و دوم 
اوکی؟ 
این بحثها همیشه مسکوته چون دقیقا در مورد مواردیه که از نظر عرف ممنوعه هست 
******* ** ******* ** ** **** ***** ** ** ** * ** ** ** **** *** ** ** ***** **** ****** ** **** ***** **** * *** * **** 

لحنت حرمت شکنانه ست! اصل حرفات درسته. 

نجبورم خط آخر رو کمی ویرایش کنم. عذر میخوام!

سلام 
دختر جان اولا که نمیخواد برای خودت حقی قائل نباشی 
دوما که تو داشتی منو می خوردی تو بعضی از کامنتاهااا... حواسم هست 
سوما دستت درد نکنه که به فکری، جدی میگم تو که قرار نیست جور بکشی که 
دیگه 
ها بابت اون کامنت راه حل دهنده ات ممنون حس خوب بهم داد (چهارما) 
پنجما خجالت بکش کامنت ناشناس ۱۶:۱۳ دقیقه (که من زدم ۱۶:۱۷ اشتباهی) خجالت بکش پیچک  😏🤐
ششم همین که ۱۶:۱۷زدم اشتباهی 
هفتم هم اینکه خانم ناشناس ۱۶:۱۷ دقیقه نگران نباشید اگر این حرفها رو با ذهنیت و تفکر خودتون متناقض دیدید اینها حرفهای خودمه 
یکی صورتشو با سیلی سرخ نگه میداره (مثل تازگی های خودم در دنیای واقعی) 
یکی صورتش کلا سرخ مادرزاد هست و ککش نمی گزه 
یکی میاد هوار میزنه مثل خودم تو این پست 
یکی هم ممکنه مربوط به یه گروه دیگه باشه 
برائت جویی جالبی بود بذارید منم تکمیلش کنم که من اصلا شما رو نمی شناسم و هیچ صنمی و صحبتی هم باهاتون نداشتم :) 

سلام.

من نسبت به شما برای خودم برتری و حقی قائل نیستم وگرنه در کل برای خودم حقوقی رو که لازمه قائلم.
منظورم اینه که چون ازدواج کردم برتری ای نسبت به شماها در خودم نمیبینم که حالا درد دل کردید حقی از من ضایع شده باشه.

واقعیتش اینه که توی همه زمان هایی که بهت جواب میدادم غمگین بودم ولی اصلا حالت تهاجمی نداشتم. مسئله واقعیته که خورنده ست. 

راه حل رو هم که همش راه حل بود منتها تو کدوم به دلت نشسته، نمیدونم.
بعدشم دیگه بقیه شو نفهمیدم.

ول کن این حرفا رو بابا...
امشب عیدت مبارک...یه چیزی گیر بیار باهاش عشق کن امشب. 
من اگه برسم میخوام سیصد و شصت و پنج بار دعای تحویل سال رو بخونم. اگه برسم. فعلا که کلی کار دارم و یه کمر داغون.


دیشب شیفت بودم 
چهار به بعد بیدار بودم و یهو دیدم نمازم قضاست با خودم گفتم صاف پشت بند اون کامنت پیچک! الانم منگم 
خییییلی منگ 
دلم میخواد بخوابم 
اما هم باید برم حمام 
هم نمازم مونده 
هم حال ندارم 
امروز رفتم دیدن مادربزرگم و حالم از خودم بد شد که این همه بی خیالم و برای احترامش برای دل بابا حتی زودتر نرفته بودم 
بازم خدا رو شکر که رفتم و مسافرت رو کنسل کردیم 
فکر کن 
مامان هم موافق نبود ولی گفت می ترسیده بگه :/ 

نه والا من راه حلی در قبلی ها ندیدم 
یه جا کلی گفتی راه حل در انعطاف نگاهه اما کدوم نگاه و نگاه به چه چیزی نمی دونم 
یجا هم گفتی انتخاب ها بر مبنای دین نیست اما کدوم انتخاب من بر مبنای دین نبوده رو نگفتی 
اتفاقا بر مبنای دین تنها نباید ازدواج کرد 
چون دین میگه طرف مومن باشه و اخلاق داشته باشه دخترتونو بدید بره 
در حالیکه من خودم دقیقا به خاطر صرفا همین دو تا را خواستن تحقیر شدم 
ریزشو بهت گفتم دیگه 
دختر باااااید در امر ازدواج زیاده خواه باشه 
وگرنه فکر می کنن مونده است و از تو کوچه پیداش کردن :( هم راوی ها هم خود خانواده ی پسرها که خود پسر هم یکیشونه 


منم تو تمام زمان هایی که کامنت می نوشتم غمگین بودم 
حتی یه بار آخر شیفت گریه ام گرفت و به دختری که باهاش صمیمی ام حرفی رو که دو تا پسر واقعا خوبمون در دو تایم مختلف و چند روز قبلش و یکی هم شاید یکی دو هفته قبلش بهم گفته بودن و بس که ناراحت بودم اونجا اومده بود تو ذهنم رو بهش گفتم و زدم زیر گریه 
تازه تمام اون روز دمق بودم و همه بهم می گفتن 
اونم من که هر وقت میرم سرکار روح زندگی میاد تو خونم!!


روغن سیاهدونه اگه داری چرب کن به کمرت درد رو آروم می کنه 

نمیتون روغن مالی کنم. برام ضرر داره.

خوب و اما چیزی که در مورد بحث این پست موند که امروز از ظهر به بعد که بیدار بودم مدام تو سرم بود اینه که 
حسرت یه حس بزرگ و حتی عمیق تر از حس بی ارزش شدنی هست که در صیغه وجود داره 
حسرت اینکه مال تو نیست مال کسی دیگه است و داره با تو فقط بازی می کنه 
تعابیری مثل شما در بهترین حالت میان وعده ی او هستید رو که تو نت خوندم واقعا خیلی خوب شرح میدن این حالت رو.

صیغه رو با ازدواج دائم مقایسه نکن. مسلما در مقابل اون کم میاره.

با دوستی با یه پسر یا یه مرد زن دار مقایسه کن. کدوم کثیفتره؟ آیا این احساسات رو نسبت به این دو تا رابطه حرام هم داری؟
مفاهیم ذهنی ما ملاک خوبی بدی یه رابطه ست؟

نه دیگه 
همش برای راهکارهای تنهایی ناشی از عدم ازدواج دارن صیغه رو میگن دیگه 
من مجرد الان دردم چیه؟ کی ناراحتم؟ وقتی تو خیابون میرم و زن و مردها رو با هم می بینم الحمدلله که هر چی هم زمان می گذره ورژنهای جدیوشو می بینم مثلا دیدن میرمرد پیرزنی که دو نفره رفته بودن حرم بدجور غصه ام داد یا زن و مردی که بچه تو کالسکه داشتن پیاده روی می کردن 
مفهوم یه خانواده 
حالا بری صیغه کنی دقیقا همون شرایط رو برا خودت ایجاد می کنی 
شرایطی که ایجاد غصه می کنه واست که یه مردی هست اما مال تو نیست! 

نمی دونم تونستم مفهوم مورد نظرم رو برسونم؟ 

نمیشه امروز این بحث رو ول کنی؟

نه دیگه 
همش برای راهکارهای تنهایی ناشی از عدم ازدواج دارن صیغه رو میگن دیگه 
من مجرد الان دردم چیه؟ کی ناراحتم؟ وقتی تو خیابون میرم و زن و مردها رو با هم می بینم الحمدلله که هر چی هم زمان می گذره ورژنهای جدیوشو می بینم مثلا دیدن میرمرد پیرزنی که دو نفره رفته بودن حرم بدجور غصه ام داد یا زن و مردی که بچه تو کالسکه داشتن پیاده روی می کردن 
مفهوم یه خانواده 
حالا بری صیغه کنی دقیقا همون شرایط رو برا خودت ایجاد می کنی 
شرایطی که ایجاد غصه می کنه واست که یه مردی هست اما مال تو نیست! 

نمی دونم تونستم مفهوم مورد نظرم رو برسونم؟ 
عملا بین دوستی و صیغه فرقی وجود نداره 
جز اینکه از اول تو صیغه می دونی مردی اومده سراغت که از همون اوووول تو رو به خونه خالی می بره 
نگو می تونی شرط کنی که اگه شرط کنی میذاره میره و اصلا صیغه شکل نمی گیره :) مگه همون که گفتم صیغه نامزدی باشه در حضور خانواده ها و برای ازدواج 


باور کن کثیف تره 

(حداقل تو دوستی یارو یه مدت مجبوره وقت بذاره خرت کنه 😂😂😂😂😂 شوخی کردم دوستی رو تایید نمی کنم )
کلا غیر ازدواج هیچیو تایید نمی کنم 
اما صیغه واقعا کثیف و چندشه 

خب اگه درکت اینه که حلال از حرام کثیفتره که دیگه هیچی....

مامان علی تمام بارداری از کمردرد شاکی بود 
ارتوپد و نوروسرجر و زنان رفت 
حتی ام آر آی شد چون گودی کمر زیادی داره 
ولی یادمه دارو مصرف می کرد 
و پماد 
خالا اگه روغن ها مضرند برو دنبال پماد هایی که تو این دوران میشه استفاده کرد 
می دونم داروها خیلی محدود میشن اما صفر که نمیشن خواهر 

ممنون


سویدا آقائی میبدی ۱۷ ارديبهشت ۹۸ , ۱۲:۴۰
ببخشید خیلی دیره برای این حرف و این بحث اما من حاضرم
حاضرم شوهرم رو با زنی که مهربون باشه و نیاز مالی زیادی نداشته باشه تقسیم کنم
به جان سه تا بچه هام حاضرم
اصلا دنبالشم
این عدالت نیست که شوهری به نازنینی شوهر منو فقط من داشته باشم
خانومایی که عیب و ایراد زیاد گرفتن و الان بی شوهر موندن الکی دین و عرف رو وسط نکشن لطفا
شماهایی که دین رو قبول ندارین همچین شترق روابط حاکم بر انسانها در جوامع پیشرفته غربی رو می پذیرید...یکیش همین قانون بازار آزاده
و قانون همیشه حق با مشتریست
زنهای غربی داد نمی زنن میرن سه قلو برای دوست پسرشون میزان....سه قلوها که بزرگ شدن و از جیش و پی پی در اومدن اگه اخلاقشون خوب باشه اگه دوست پسره خیلی هنوز پاخالشون باشه...یه حالی بهشون میده ومیره باهاشون ازدواج میکنه...
خیلیم با کلاسه ...سه قلوهام ساقدوش عروس دومادن!

ببین مسئله حاضر بودن ما نیست. این یه مسئولیتیه گردن شوهرامون که اگر لازم بود باید انجام بدن. برای ما مهم اینه که اگر در این شرایط قرار گرفتیم باز هم به شوهرامون اعتماد داشته باشیم و توی همون حال و هوای دوست داشتن و حسن التبعل بمونیم. 

مسلما شرایط راحتی نخواهد بود. مشکل پیش میاد...برای همین من نه این شرایط رو برای خودم میخوام و نه میگم که ایدآله ولی اگر پیش بیاد تمام تلاشمو میکنم خدا رو راضی کنم.

قبول دارم وضعیت زن در اروپا فقط دورنماش قشنگه. توی کثتفت و بدبختی دارن غرق میشن. چرا راه دور بریم همین لیونل مسی و رونالدو...دونفر آدم سرشناس. این یعنی این که اصلا نظام های فرهنگی اروپا دارن این سبک زندگی و این نوع استفاده از زن رو تبلیغ و ترویج میکنن.

سویدا آقائی میبدی ۱۷ ارديبهشت ۹۸ , ۱۲:۵۸
خانم پیچک ...خانم پائیز و بقیه هر کی خواست اینستای مادر سه قلوها رو بهش بدم....زبانتون که ایشالا خوبه...
خانم پائیز شما خوب واقعیت رو می فهمید...برای این که یه دید جهانشمول از واقعیت داشته باشید یه کم سرگذشتهای بزرگان رو بخونید توی غرب! 
آقاهه خودش زن داشته از برکت زنش به همه چیز رسیده...همزمان با زنش هم علنی عشقکهای جورواجور توی سراسر دنیا داشته ...بعد عاشق یه ستاره هالیوود میشه ....بازم زنش میگه اینم اگه میشه مثل اون معشوقه ها برای خودت نگه دار باهاش ازدواج نکن....میگه نه حامله شده راضی شو طلاقت بدم برم اونو بگیرم!
این شخصی که گفتم آقایی هست به اسم رومن گاری یه نویسنده خلاق و باشعور و ظریف و حساس ....با جین سیبرگ (زن دومش) در حالی ازدواج می کنه که زن اولش (لسلی بلانچ) دلش می خواسته هر جور شده هر از گاهی هم که شده هنوز زنش باشه....واقعیت اینه!
یا لسلی و سیبرگ که جفتشون از من و تو خیلی برای خودشون متشخص ترند اولی یه نویسنده خیلی موفق و دومی یه ستاره میلیاردر هالیوود تو دهه پنجاه و شصت میلادی
یا اینا خیلی خرن خیلی بی همیت و بی عزتن 
یا من و تو و پیچک و پائیز خیلی خریم ....خیلی تعصب داریم ...خیلی الکی غیرت داریم روی تک همسری و روی ارتباط جنسی و روی ....
واقعیت رو ببین توی کل دنیا ببین

آره غیرت الکی ما و خشکی ما روی تک همسری اصلا به همون تک همسری و نظام منسجم خانواده ضربه زد.

بالا رفتن آمار طلاق و پابندی کمتر مردای امروز به خانواده خودش نشونه اصرار زیاده از حد ما زنا به تک همسریه.
قبول دارم.


ولی خودمونیم! مردک زشتول بد یهودی چه توی دوره بی مردی تازونده ها!خخخخخخ

با سلام، من پسر هستم و نزدیک سی سالم هست از قبیله شیوخم و از دوره راهنمایی امادگی ازدواج داشتم الانم پیرترین پسر در اقوامم که ازدواج نکردم ، فشار روحی و... زیاده ، ولی یکی از دلایل اصلی بالا رفتن سن ازدواجا، راهنمایی نکردن بزرگان و خونواده هاست، مثلا من پدر مذهبیم هیچ راهنمایی نکرد یا مثلا معلم دینی میگفت چشمتون ببندید جلو نامحرم خدا بهتون نعمتها میده، اینها اصلا نظر دین نیست توهم هست اکثر همین دخترها که به ما میخوردن پسرهای خیابونی مخ  دخترا زدن که اکثرا هم بدبخت شدن. و ما هم بفکر تقوا بودیم.

مثلا خواهر خودم که بسیار زیباست و خوش اندام و خوش زبان و مهربان ولی شوهری بدچهره و بی دین و مشروب خور داره و با کوچکترین مسئله ای زن و بچه هارو کتک میزنه و بددهن  و کله شق هست پنج تا بچه داره خواهرم و دو تا یه اخر دو قلو هستن متولد ۶۶ هستن خواهرم و فک کنم ۲۳ سالگی ازدواج کرد.(ما بشدت با ازدواجشون مخالف بودیم ، بهمین دلیل، زن پسر عمه شد، ولی با خیانت خاله ام دوباره به سمت اون هیولا گدول(خر نر)کشیده شد و از پسر عمه طلاق گرفت ، مدتی پیش ما بود، بعد مدتی رفت به خونه اون هیولا ،چون مطلقه بود و اذن پدر نمیخواست پدر بیچاره هم کوتاه اومد و اونا ازدواج کردن)

اتفاقا عاشق شوهرشم بود و خیلی تحمل کرد و مخفی میکرد کتک کاری ها و مشروب خوری هایش و .. ولی الان دیگه شوهرش میگه برو از خونم تازه پول غذا هم بهشون نمیده، و الان خواهرم کم کم بفکر جدایی هست.

گاهی اوقات صلاح ما در امری هست و اطلاع نداریم ، ولی بیشتر موارد کم کاری های خودمان و عدم اطلاع رسانی خانواده و صدا وسیما و سیستم آموزشی باعث این بدبختی هستند، ما باید برای انتخاب همسر از دوران کودکی یا نوجوانی شروع کنیم.(البته با کمک و نظارت بزرگان)

مثلا دخترها نمیتونن مستقیم پیشنهاد ازدواج بدن ، ولی غیر مستقیم باید مخ پسرهارو بزنن چون زودتر از پسر به سن تکلیف میرسن و عقلشون کاملتره تو سن نوجوانی، خانم های مذهبی باید تو جامعه حضور پیدا کنند مثلا برن مسجد تو جلسات بسیج تو همایشها و ... تا پسرها ببیننشون و با همدیگه آشنا بشن.

چه دخترهایی که بخاطر گوشه گیری دیده نشدند و پسرها در حسرتشون موندند.

یکی دیگه از سنت های شیطانی جهیزیه هست که مراجع باید وارد عمل بشن و نفی کنن این سنت رو، شکر خدا تو منطقه جنوب خیلی مرسوم نیست ولی تو شهرهای دیگه مخصوصا اصفهان خیلی وضع خرابه، مثلا پدری که پنج دختر داره و نتونه جهیزیه بده دخترا باید بمونن. در صورتی که ما خواهرامون با لباسشون رفتن خونه شوهر. واگر کمکی هم بود بعدا خودمون بهشون کردیم.

اون خواهر دیگم هم وضع خیلی جالبی نداره، بدلیل گوشه گیری و ... و بی فکری چنتا خواستگار رد کرد، و همش تو خونه بود،بعدم که ازدواج کرد در یک شهر دیگه، ولی شوهرش وضع مالی خوبی نداره(البته اولش خوب بود) بخاطر مریضیش و ... البته آدم خوبیه ولی بعد ازدواج خواهرم خیلیا از بستگان افسوس خوردن نمیدونستن ما هم خواهر ازدواج نکرده داشتیم.

اون دوستمون داستان جالبی از اون غربی گفت، باید دیدگاهمون انتظاراتمون و رفتار و فرهنگمون عوض بشه، مثلا من آمادگی دارم خواهرم اگر طلاق گرفت برای رفع نیاز جنسیش با یک فرد کاملا مذهبی و یک شخصیت محترم که امکان ازدواج نداره عقد موقت انجام بده.میتونیم به بقیه بگیم عقد دائم کردن. ولی نه شناسنامه ای. راه زیاده.

باید مشکلاتتمون رو به پدر مادر بگیم اگرم نمیتونیم به شخص ثالث یا بزرگ اقوام یا اخوند محل بگیم تا با خونواده در میون بذاره.

توکل کردن خوبه ولی خودمونم باید یک حرکتی بزنیم ، چرا همش باید صبر کرد کی دین دستور داده به سرکوب خودمون ، تا کی؟ بنظرم صبر زیادی ایمانو کم میکنه.

پسرها و دخترای ازدواج نکرده مخصوصا مذهبی ها خودتون رو به روحانی های محل و بزرگان و دفاتر امام جمعه ها معرفی کنید اگرم کم رو هستید یا نامه بنویسید با ذکر شماره تلفن ، یا یه نفرو بندازید تو کار.

البته اینو فراموش نکنید ازدواج نکردن بهتر از یک ازدواج بد هست ، اولویتتون هم پول نباشه. ناز هم نکنید که طرف طلاق گرفته یا بچه داره مهم اخلاق و ایمان هست بعد هم قیافه و پول و ..

من شخص بی غیرتی نیستم،متعصب هستم اما احمق هم نیستم.

بخدا دیگه خسته شدم بارها فکر خودکشی بسرم زده ، بخاطر پدر مادر و اینکه  میدونستم جهنمی هستم پشیمون شدم حتی بارها دعا میکردم جنگ بشه تا عملیات استشهادی انجام بدم همین الانم آرزومه بخاطر خیلی مسائل.

اینهارو گفتم که هم اصلاح کنیم هم فقط به صبر کردن و تحمل کردن دعوت نکنیم، عواقب جالبی نداره.

 

 

 

سلام علیکم

نظرتون رو دو سه بار خوندم. 
چه قدر ذهن آشفته و دغدغه مندی دارید! خدا بهتون آرامش بده. کسی که دغدغه داره اگر بتونه آرامش داشته باشه خیلی میتونه مفید باشه! 
ان شاءالله مشکلات خواهر هاتون هم حل بشه! 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان