دوستای خوب
راستش وقتم کمه باید کوتاه بگم.
من بعضی از اطرافیانم رو برای خودم حجت میدونم. بعضی دوستام و یکی خواهرام رو. وقتی میبینم توی سختی و درد دارن با زندگی سر و کله میزنن. اما دست نمیکشن از تلاش و جنگیدن با زندگی و مشقاتش. حتی گاهی ناله هم نمیکنن. شاید در ظاهر موفقتر از اونها باشم، شاید در ظاهر اونا بیان از من مشورت بگیرن و با حرفام روحیه بگیرن(به گفته خودشون) ولی خودم میدونم عملکرد اونهاست که داره به من روحیه برای زندگی و جنگیدن با مشکلات رو میده.
یه وقتایی به عملکردشون و محدودیت هاشون که نگاه میکنم میبینم من خیلییی ازشون عقبترم. یه بار به خواهرم گفتم. گفتم من تو رو برای خودم حجت میدونم. میدونم اگر من کم بذارم خدا فردای قیامت از تو و عملکرد تو برای من شاهد میاره و من رو باز خواست میکنه.
شاید دوستام نفهمن ولی من با حرف زدن باهاشون دلم میخواد توی موفقیت هاشون شریک بشم. توی اجرشون. چون میدونم اجر اونها خیلی بالاتره. این جوری دارم حسرت اشتباهاتمو کم میکنم. اونا فکر میکنن دارن از من به عنوان آدم عاقلتر مشورت میگیرن و من دارم برای مشورت دادن و ابراز عقلم و داناییم لذت میبرم. مثلا داناترم!!😁
اونا نمیدونن من حسرتام خیلی زیادتره! و نگاهم به زندگیهاشون چه جوره. اونا به چشم یه مشاور به من نگاه میکنن اما من اینو دوست ندارم. دوست داشتم قبل از این که من رو طرف مشورت بدونن بدونن یه آدمم. یه طوری که منم بتونم از ترسهام و اشتباهاتمو و نگرانیهام بهشون بگم و این سهمم توی موفقیت هاشون رو هم از دست ندم. نمیدونم چه جوری دقیقا توضیح بدم. اصلا ولش کن.
خوبه که دوستای خوبی دارم که خود بودنشون بهم روحیه و انرژی برای زندگی میده. خدایا شکرت.
وضعیت قلبم خیلی بهتره. ولی به دلایلی باید بیشتر استراحت کنم. خواستم از نگرانی در مورد قلبم در بیاید. درست نبود در مورد قلبم بگم ولی در مورد بهبودش نگم.
ارشد مجاز شدم ولی کلا پیام نور نداره رشتهمو توی تهران؟! این چه وضعیتیه؟! یعنی قناعتم بکنیم توی درخواست از خدا برامون نخواد نمیشههه؟! خنده م گرفته از این وضعیت.
رتبهم خیلی آس و عالی نشده ولی بدم نیست. یعنی به بقیه که گفتم، گفتن خیلی هم عالیه. سه رقمیه.ولی چون فقط تهران میتونم انتخاب کنم شاید نتونم قبول بشم. حالا ما انتخابمونو میکنیم. هرچی خدا بخواد. دعا کنید.