رحم خدا

شدم وسیله رحم خدا به بعضی بنده هاش.

در جایگاه حقم. توانایی گرفتن حقم رو هم دارم. اگر حقم رو بگیرم راحتی و آسایش بیشتری هم خواهم داشت...

اما اگر حقم رو بگیرم یه عده زیر پاهام له میشن. حقشون ضایع نمیشه ها...به سختی شدید میفتن. 

سختی ای که نتیجه عملکرد خودشونه. 

انگار اگر من رحم کنم خدا رحم میکنه. انگار تیغ زیر گلوشونه، میگه بگو تا بزنم...

دلم نمیاد...

دلم میگه حتی اگر برم تو شکم ماهی و پوستم کنده بشه بهتره تا داغ به دل کسی بذارم و باعث عذابشون بشم!

خدایا تو این دل چی میخوای بذاری که اینقدر داری تراشش میدی؟

خدایا تو این دو روز دنیا قراره چی درو کنم که اینقدر داری طولش میدی؟

این دو روز دنیا خیلی سخت داره میگذره...انگار وسط شکم ماهیه!

 

لا اله الا انت. سبحانک انی کنت من الظالمین...

۴ نظر ۵ لایک:)
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان