جنگ هفتاد و دو ملت

دارم به این نتیجه میرسم که تا حالا کار قابل عرضی برای خدا انجام ندادم. همش برای دل خودم انجام دادم. الان که نزدیک رسیدن به هدف عمده زندگیم هستم تازه فهمیدم برای خدا نبوده.

حالا چه کار کنم؟!

سال های رفته، رفته....از الان به بعد چه کاری کنم که بگم برای خداست و اگر در محضرش حاضر شدم بگم اینو براتون انجام دادم، لطفا ازم قبول کنید...

نمیدونم...

۷ لایک:)

منم 

داری دنبال یه چیزی میگردی که بتونی به خدا تقدیم کنی؟!

صحبتِ جانانه ۱۰ خرداد ۰۰ , ۲۲:۳۵

هدف عمده چی بوده ؟

تشکیل و توسعه یه خانواده سالم. بزرگترین هدفم بود. اولویت اولم.

صحبتِ جانانه ۱۱ خرداد ۰۰ , ۲۲:۴۲

چجوری داری بهش میرسی؟

 

یه دونه بچه دیگه مونده تا چهارتام تکمیل بشه. از سلامت بچه هام و شوهرم و نسبتا خودم هم باخبرم. با توجه به استرسای محیطی امروزه هم سطح سلامت سیستم خانواده مون خوبه.


هرکس بالاخره یه براوردی از عملکردش داره دیگه...
الان دچار یه جور تنش شدم! این کارا ارزوی خودم بود، شاید ارزوی من مقبول خدا هم باشه، ولی صرفا برای خدا نبود. چیزی صرفا برای خدا...
چند وقته دارم بهش فکر میکنم.

صحبتِ جانانه ۱۳ خرداد ۰۰ , ۰۸:۳۴

سلامت جسمی افراد خانواده رو چطوری کنترل کردی

سلامت روانی رو هم بگی خوب تر

 

(در این صورت پست مفیدی میشه برای من این پست شما، چون توش چیز یاد گرفتم)

نمیشه گفت کنترل، چون کارای علت تامه نبوده ولی با تغذیه صحیح و برنامه ریزی خواب و فعالیتشون مدیریت کردم. دعا کردم...کلا دغدغه داشتم و براش برنامه ریزی کردم. 

وقتی توجه درست و به اندازه توی هه زمینه ها باشه و در عین حال استقلال افراد حفظ بشه، سلامت روانی هم تامین میشه. البته ما هم دعوا و مشاجره و تنش داریم ولی ردش میکنیم. 

صحبتِ جانانه ۱۳ خرداد ۰۰ , ۱۴:۵۶

موفق باشی

من فکر می کنم این اقدام هایی که میگی دغدغه ش رو داشتی و برنامه ش رو ریختی و عمل کردی

چیز نیست جز توفیق که خدا روزی آدم می‌کنه

 

وقتی در مسیر رشد و کمال بوده این توفیقات یعنی سر دیگر این رشته که گرفتی دست خداست

این یعنی خیلی خوب

حتی اگر صددرصد بخاطر خدا نبوده باشه، در مسیر رسیدن به خدا بوده همه چی

 

التماس دعا

کاملا قبول دارم.


صحبتِ جانانه ۱۳ خرداد ۰۰ , ۱۶:۴۷

پس طوبی لک

😊😊😊

حاج‌خانوم ⠀ ۱۸ خرداد ۰۰ , ۰۵:۱۴

سلام

سالهای رفته که رفته... ما مضی مضی...

هر کاری که خواستید بکنید، فقط سعی کنید قبلش نیتتون رو درست کنید، بالاترین نیتی که میشه کرد و خالصه و منیتی توش نیست...

به نطر هدف‌گذاری خلقت، همونیه که خدا برامون گداشته و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون

اینکه مصداقِ همه کارامون عبادت باشه.

و نکته بعدی...

یادی دعای حضرتِ‌مادر می‌افتم: و استعملنی لما خلقتنی له؛ خدایا من را در کاری که برای آن کار خلقم کرده‌ای، به کار بگیر.

ملتمس دعا

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان