زندگی و مرگ ۲

چند روز پیش داشتیم با همسرجانمون حرف میزدیم. یه حرف بی ربطی بود ولی یهو وسطش گفت:حضرت زهرا سلام الله علیها هم به حضرت علی علیه السلام فرمودن یاعلی این خونه خونه توئه و منم کنیز توام....

بقیه حرف چیزی دیگه بود اما همون موقع ذهنم مشغول این جمله شد:

إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ

 

خانوم با اون حرفشون به امامشون، میخواستن همین جمله زیارت عاشورا رو در عمل پیاده کنن.

دلم برای غربت آقام علی علیه السلام میسوزه. همه سپاهشون یک نفر بود و اون یک نفر هم به خاطر ایشون بیمار شده بود....

ولی چه قدر قشنگه! در دشمنی غرق نمیشیم در دوستی هم غرق نمیشیم...همه چیز تا اونجایی پیش میره که تو بخوای امام من! 

فکر کنم رمز شبیه شدن زندگی و مرگم به امامم توی خود زیارت عاشورا هست...

یکی از مراتبش اینه که حب و بغضمون حتی نسبت به غذاها و لذتهامون تا جایی باشه که اماممون اجازه میده. 

 

میدونم حرف خیلی خاصی نبود ولی ربطش که زندگی و مرگ برام جالبه...

 

 

+ یه عالمه کامنت بی جواب داشتم اینقدر زیاد بود ترسیدم برم سمتش. جواب میدم...ببخشید!

۷ لایک:)
آقای مهربان ۱۹ شهریور ۹۹ , ۰۹:۳۳

سلام

البته نمی خوام این دو تا عبارت خا (البیت بیتک .... و انی سلم لمن سالمکم) که فرمودید رو با هم مقایسه کنم، به عنوان یه سوال مستقل:

"این جمله ی خانه خانه ی تو و من کنیز تو هستم" به نظر تون با این دید بیان شده که علی ابن ابی طالب امام هستن؟ یا با این دید هست که شوهر هستند؟

(این جمله مال زمان حیات پیامبره که امام علی امامت و ولایت داشتن یا نه؟ البته این یکی سوال فرعیه. از سوال اصلی دورمون نکنه)

علی علیه السلام در زمان پیامبر هم امامت و ولایت داشتن چون به ایشون با لفظ امیرالمومنین سلام میدادن! اما دو ولی هر دو دستور نمیدن بلکه یکی از یکی تبعیت و امربری میکنه که چون پیامبر بر ایشون ولایت داشتن، حضرت تحت امر پیامبر بودن.

دقیقا توی جریان شهادت حضرت زهرا کاری که میخوان بکنن همینه، میخوان بگن یه اختلاف جزئی بوده و خانوم به دفاع از شوهرشون برخاستن و بعدها هم مشخص شده حق با شوهرشون نبوده و خود حضرت علی علیه السلام مشکلی با خلفا نداشتن. بلکه رفتار فاطمه زهرا سلام الله علیها یه رفتار احساسی بوده.
در صورتی که این طور نیست. خیزش فاطمه زهرا یه رفتار استراتژیک و حساب شده بوده و در دفاع از ولایت بوده. 
من در جایگاه بررسی سندی این جریان نیستم و فرصتش رو هم ندارم اما از همین گفته ها و شنیده های مشهور استفاده میکنم.

اگر این حرف یه حرف احساسی و حرف یه زن به شوهرش باشه(که اکه اینم حساب کنیم حرف قشنگ و حساب شده ایه) دیگه حضرت نمیان در مقابل اون دو نفر از جایگاه بضعة الرسول حرف بزنن و بگن من از شما دو نفر ناراضی ام پس رسول خدا و خدا هم از شما ناراضی هستن. چه جور کنیزیهکه همچین جایگاهی داره؟

این جمله ظاهرش غلط اندازه. نه منظور از اون خونه فقط همون خونه هفتاد متری کنار مسجدالنبی بوده و نه منظور از این کنیزی رفت و روب بشور بساب عادی ای بوده هر زنی توی خونه ش انجام میده. 

مگه نمیشه یه جمله در جایگاه ها و مواقع متعدد استفاده شده باشه؟

صحبتِ جانانه ۱۹ شهریور ۹۹ , ۱۱:۱۷

بارک الله له شما و شوهر جونتون:)

همچنین 

😍😄

آقای مهربان ۱۹ شهریور ۹۹ , ۱۱:۳۸

بله، ولایت که بوده و هست و خواهد بود، رفتین روی سوال دومم که فرعی بود که :)

 

این جمله که " خانوم با اون حرفشون به امامشون، میخواستن همین جمله زیارت عاشورا رو در عمل پیاده کنن" می خوام ببینم چقدر مستنده. حتما همه چی رو باید به ولایت ربط بدیم؟ یا اینکه میتونیم یه جمله ی زن و شوهریِ خالی ( که به قول شما خوب هم هست) باشه؟

ببینید من اینجا بررسی سندی و حدیثی انجا نمیدم که بخوام بگم همه حرفام مستنده. توی جواب قبلیتون هم به این مسئله اشاره کردم. من برداشت های شخصیم رو از مسائل اطرافم مینویسم و اگه اشکالی توی این برداشت ها باشه خوشحال میشم بهم تذکر داده بشه. حتی اگه باعث بشه کل مطلبم زیر سوال بره. 

یادگیری اونقدر به نظرم ارزشمند هست که حتی کل این وبلاگ هم در مقابلش چیزی نباشه.

البته میتونم به ضرس قاطع عرض کنم که حتما باید همه چیز رو به ولایت ربط داد. چون ولایت سنت عظمی الهیه. بعد از خلقت آدم ابوالبشر اولین مسئله ای که مطرح میشه همین ولایته. وقتی خداوند از فرشته ها و ابلیس میخوان که به آدم سجده کنن بحث ولایت بوده. وقتی خداوند به آدم(توی بعضی تفاسیر انوار چهارده معصوم) لقب خلیفة الهی میدن بحث ولایت بوده. و در روایتی از امام باقر هم هست که میفرمایند(نقل به مضمون) دین پنج رکن داره...یکی از اون پنج رکن ولایت هست که برای هیچ کدوم از ارکان دیگه مثل ولایت فریاد زده نشده(اشاره به واقعه غدیر خم و تاکید خداوند در سوره مائده به اتمام نعمت و اکمال دین) 
این تاکیدات و این مسائل نشون میده همه مسائل در واقع زیر مجموعه ولایت هستند.
بحث کنیزی خانوم هم اینه. توی اون مقطع زمانی هم همه امتحان ولایتپذیری میدادن. معلومه که شاگرد زرنگ کلاس توی کلمه به کلمه جوابهاشون درست عمل میکردن و از هر فرصتی برای نشون بلدی خودشون استفاده میکردن.

همه این حرفایی که زدم نظر شخصی و برداشت منه. ممکنه غلط باشه.

والا من کنیز تو ام با من با دوست و دشمن تو فلانم چه ربطی داره الله اعلم

 

بعدشم من این حدیث را باور نمی کنم چرا باید یک انسان شان انسانی خودش که خدا خلیفه خونده را بیاره پایینو عزت نفس خودش و کل زنان را خرد کنه که همسرم من کنیز تم!؟ 

از کجا معلوم که شان خلیفه خدا بودن همین نیست؟! 

از کجا معلوم خطاب حضرت زهرا سلام الله علیها به همسرشون بوده و به امامشون نبوده؟

آقای مهربان ۲۲ شهریور ۹۹ , ۱۰:۱۸

بله متوجه منظورتون شدم که نظرات شخصی تونه :)

میشه نظرتون رو راجع به جمله ی "جانم به فدات" که امام حسین هطاب به حضرت عباس میگن هم بفرمایید؟

به نظرتوت ریشه اش توی چیه؟

رابطه ولایی یه رابطه احساسی و قلبیه.

مثل رابطه پدر و مادر با فرزند. 
شما به عنوان پدر به بچه تون نمیگید فدای تو بشم؟ واقعا هم صادقانه میگید.
خطبه امام رضا علیه السلام در مورد رابطه امام و ماموم رو بخونید.. فکر کنم توی مسجد مرو بوده.
صبر کنید بگردم همین جا لینکش رو براتون بذارم.

آقای مهربان ۲۲ شهریور ۹۹ , ۱۲:۳۱

سپاس فراوان :)

امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مى‏گرداند و حدود خدا را اجرا مى‏نماید و دست دشمنان و متجاوزان را از حریم دین خدا دور مى‏دارد و با حکمت و پندهاى نیکو مردم را به راه خدا مى‏خواند.امام مانند شمس عالمتاب است که طلوع نموده و جهان را به نور خود روشن مى‏نماید، و او بر فراز افق مکان و منزلتى دارد که دستها و چشمها را یاراى وصول به آن نیست، امام ماه شب چهارده و نور دهنده دلها است و چراغ رخشان و نور بلند و نمایان و ستاره راهنما در قطعات تاریکى‏هاى شدید و در وسط بیابان‏ها و زمین‏هاى خشک و سوزان و در لجه‏هاى دریاها است، امام آب شیرین است در تشنگى و راهنما است‏بر راه سعادت و نجات دهنده است از سقوط و هلاکت، امام آتشى است‏بر فراز تپه‏ها و موجب حرارت است‏براى افرادى که خود را بدان گرم مى‏کنند و راهنما و دلیل است در مواضع هلاکت، کسى که از امام جدا شود هلاک گردد.امام ابر پرباران و باران درشت و فراوان و خورشید نور دهنده و آسمان رحمت‏سایه گستر و زمین صاف و بى‏خاشاک و چشمه پر آب حیات و منبع آب و گلستان فضائل است.

امام انیسى است‏با مهر و شفقت، و پدرى است‏با رحمت و عطوفت و برادرى است عدیل و مهربان و چون مادرى است‏با کودک خردسال خود نیکو و رئوف، و ملجا و پناه بندگان است در شدائد و مهمات.امام امین خدا است‏بر آفریدگان او و حجت اوست‏بر بندگان او و خلیفه اوست در بلاد او، و دعوت کننده مردمان است‏به سوى او، و منع کننده مفاسد و موانع است از حرم او، امام از هر گناهى منزه و از هر عیب و نقصى مبرى است.

خداوند او را مخصوص به علم نموده و موسوم به حلم فرموده است و نظام دین و عز مسلمین و قهر و غضب بر منافقین و هلاکت کافرین است.امام یکه و فرید زمان است که هیچ کس را یاراى نزدیکى به مقام او نیست و هیچ دانشمندى هم طراز و هم رتبه او نه، و نه از براى او بدلى یافت‏شود و نه مثل و مانندى، خداوند بخشاینده و کرم کننده او را بدین فضائل بدون طلب و اکتساب مخصوص گردانیده است.بنابر این چه کسى را قدرت معرفت امام است، یا مى‏تواند او را اختیار کند هیهات هیهات!

http://motaghin.com/fa_booksPage_999.aspx?gid=172


توی جوابت به آقای مهربان نوشتی اگه حرف همسر به همشر باشه حرف قشنگ و حساب شده ایه!!!!! بیخیال پیچک

اینم حرفه تو رو خدا؟

خانه خانه توست منم کنیزتم 

این حرف هیچ جایگاهی نداره خانه خانه جفتشون و هر دو هم همسر بودن 

تو عاشق نشیااا!!! بیچاره میشییی...😁😁

نگران نباش من با این زمختیم بخوام بشم هم فقط دیوونه میشم 

تو زمختی؟!!!!!

حالا درسته به لطافت شبنم صبحگاهی نیستی ولی وارد طیف زمخت نمیشی.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان