حرفام با دوستم

پیچک:
اولاش پیش خودم گفتم میگن وضعیت تا اواخر فروردین درست میشه. گفتم عیب نداره. بعد رفت تا اواسط اردیبهشت بعدشم گفتن هنوز ادامه داره. آخر اردیبهش بود خسته شده بودم. البته اینم بگم انگیزه اصلیم حفظ سلامت خودم و بچه ها نیست بلکه عمل به توصیه هاست. چون رهبری فتوا دادن که عمل به توصیه ها حسنه ست. بعد نمیخوام من با بی احتیاطی جون شیعه رو به خطر بندازم. فردا باید جواب امام زمان عج رو بدم.
خلاصه که خسته شده بودم. یهو یاد این آیه افتادم:

و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و اتممناها بعشر....

یادم افتاد که خدا بعد سی روز دوباره به حضرت موسی دستور داد که تو کوه طور بمونن. همه برنامه های حضرت موسی هم بهم ریخت ها...گوساله سامری و گمراهی قومش و سوء قصد به برادرش وووو ولی اصل عمل به دستور خداست.
برای همین دیگه حالا حالاها داریم به هوای این فکرا در خانه سر میکنیم....

اینم یادم اومد که روایت داریم هرکس از شیعه که مریض میشه، حضرت با اون فرد درد میکشه و مریض میشه. دلم نمیاد برم بیرون. نکنه کسی به واسطه من بیماری بهش منتقل بشه.

۸ لایک:)

بله؟!

یعنی چی؟

😁😍

سربازِ روزِ نهم ۰۷ خرداد ۹۹ , ۰۷:۱۱

اصلا انگار یکی از مهمترین کارهای خدا به هم زدن برنامه ها و کارهای خلقه الله ست

 

آره واقعا! بعدشم خودش راست و ریستش میکنه. 

دوست داره بگه همه کاره خودشه! ما هم قبول داریم که همه کاره خودشه!

میرزا مهدی ۰۷ خرداد ۹۹ , ۱۰:۳۵

سلام

کوچکترین لغزش و شک به حکمت خدا فقط باعث یه سِکَندریِ کوچولو نمیشه، بلکه با مُخ میخوری زمین و تا بخوای دوباره سرپا بشی، باید روزی هزار بار با تضرع بگی التوبه التوبه التوبه التوبه.....

 

 

+یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

 

:)

سلام

خدا رو شکر که باز توفیق توبه نصیبمون میشه! خود توبه مگه کمه؟!

سویدا آقائی میبدی ۰۹ خرداد ۹۹ , ۱۸:۵۸

 واگیری انقدرام وابسته به بیرون رفتن آدمها نیست.کلا نقش قرنطینه از این به بعد چندان جدی نیست. چون شرایط ممکنه تا همیشه  ادامه داشته باشه باید قرنطینه رو کنار گذاشت....والا امراض روحی روانی بدتر از کرونا میاد سراغتون

وقتی وزیر بهداشت میاد جلوی دوربین میگه توصیه ها رو جدی بگیرید و از تجمعات غیر ضروری همچنان پرهیز کنید و بی مورد از خونه خارج نشید، پس لازمه هنوز بیرون نرم.


اگر به این فکر کنیم که گزینه دیگه ای جز قرار گرفتن در خونه وجود نداره، سعی میکنیم توی همون خونه امراض روحیمون رو درمان کنیم! 😊 چاره دیگه ای نیست!

بند آخر پستت رو میگم.روایت داریم هرکس از شیعه که مریض میشه، حضرت با اون فرد درد میکشه و مریض میشه. دلم نمیاد برم بیرون. نکنه کسی به واسطه من بیماری بهش منتقل بشه.

چیزی شده مگه؟ 

خسته شده بودم. دلم میخواست برم بیرون ولی وقتی به این که با مریض شدن هر شیعه ای امام زمان عجل الله هم به سختی میفتن، میفتادم؛ دیگه آروم میگرفتم که موندنم واجبه. 

مگه دور از جون، مثبت شده بودی؟ 

من کلا آدم مثبتی ام!


مگه نمیدونی؟ از چاق چلاق تپه مریضی رد بشه حرف من زده بشه اونجا من اون مریضی رو میگیرم اینجا.😁😁😁

جدا؟!

مثبت بی علامت یا مثبت علامتدار؟

چجوری از بچه هات خودتو جدا کردی؟

نه بابا داری منو اسکول می کنی؟

یعنی تا حالا هیچ علامتی از مثبت بودن من ندیدی؟ من هیچ نشونه ای از مثبت بودن ندارم؟!!

اسکول چیه؟! خب مثبتم دیگه!
کتاب خواستی دوستان دارن معرفی میکننا! خوندی؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان