اشتباه

وقتی یه جایی توی یه جمعی اشتباهی میکنید، دوست دارید از اون جمع برید و یه جای جدید با افراد جدید رو تجربه کنید که ذهنیت مثبتی یا حداقل خنثی ای نسبت به شما داشته باشن؛ یا دوست دارید توی همون جمع بمونید و ذهنیت ها رو در مورد شخصیت خودتون و اشتباهاتتون مثبت کنید؟


فکر میکنید کدوم روش بهتره؟

واقعا برام سواله...

۶ لایک:)
سلام پیچک جان

نظر من فقط حس خودمه و نمیدونم خوبه یا بد
ولی هیچ وقت دوست نداشتم خودم رو به دیگران اثبات کنم
ظاهرا خوب نیست ولی دوست دارم من رو از رفتار و گفتارم در طول زمان و در موقعیتهای مختلف بشناسند، نه با قضاوت از روی یک حرفم یا یک عکس العملم در شرایط خاص
خیلی کم پیش میاد در دفاع از خودم توضیح بدم مگر برای افرادی که بسیار برام عزیز و باارزشند

اگه جمعی با یک رفتارم قضاوتم کنند بسته به موقعیت، یا کم کم یا یک بار برای همیشه بهشون بدرود میگم :)

سلام :)

منظورم اون اثبات کردن یا فقط برای یک بار اشتباه نیست.
مثلا من توی یه جمعی عادت بدی رو بروز دادهباشم به دفعات، طوری که به آبروم صدمه بزنه.
من نسبت به آبروم مسئولم. 

منظورم این طوریه.

در این شرایط فکر نمیکنم قدرت موندن داشته باشم

نمیدونم کدوم روش بهتره
ولی سوالتون برام جالب بود
میام میخونم صحبتهای دوستان رو در آینده :)

این که روشتون چیه راستش خیلی برام موضوعیت نداره برام مهمه که کدوم رو درست میدونید و به چه علت؟

این تفکر منه، مطمئن نیستم عملم دقیقا بر این منطبق باشه.
در مورد اشتباه و خطا، می‌مونم و تلاش می‌کنم درستش کنم و بقیه ببینن که من دیگه اونی که اشتباه کرد نیستم.
ولی در مورد روش برخورد اشتباه، که به دفعات برام پیش اومده مخصوصا تو محل کار، دوست دارم از اونجا برم. برخورد اشتباه چیه؟ یعنی از اول خیلی شل گرفتم و خوب برخورد کردم و بقیه سوءاستفاده کردن، یه‌جورایی انگار تو رودرواسی گیر می‌کنم و نمی‌تونم نامهربون‌تر از قبل بشم. این وقت‌ها با خودم میگم صبر کن کار بعدی که وارد شدم دیگه اینجوری برخورد نمی‌کنم. ولی چه سود که آش و کاسه همیشه یکیست :)

اینکه کدوم درسته، به نظرم موندن پای اشتباهات از قدرت آدم نشأت می‌گیره. و جسارت تغییر هم تایید دیگری بر قدرت روحی و روانی آدمه.

دقیقا سوالم اینه که تفکرتون چیه، من کی باشم که با عملکرد کسی کار داشته باشم عزیزم!


ممنونم از جوابت.

شنگول العلما ۰۳ مرداد ۹۸ , ۲۱:۵۱
سلام 
من این جوری هستم. البته شایدم دارم لاف می زنم چون برام پیش نیومده^_^ 
نظر خدا برام مهم تره تا خلق. 
خدا توصیه می کنه به صله رحم. 
پس من می مونم و روی خودم و اشتباهم کار می کنم خدا خودش رابطه ام رو درست می کنه. 
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا
 همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند به زودی خدای رحمان برای آنان محبّتی (در دلها) قرار میدهد.
سوره مریم آیه 96

سلام

عملکردتون رو نمیخوام. تفکرتون رو میخوام. این که از کدوم رویه رفتاری دفاع میکنید؟

یعنی میمونید و آسیبی که به واسطه عملکردتون به آبروتون خورده رو ترمیم میکنید؟

مسلما نظر خدا اهمیت داره ولی آبروی یه فردی که مومن و مذهبی هست هم امانت خداست.

سلام 
- فکر می کنم از دسته اول باشم. فطری؛ذاتی یا غریزی اولین واکنش و راهکار عمومی همان اولیست.
وفقکم

سلام. خوب هستید؟


بله واکنش فطری و ذاتی همینه ولی کدوم درست تره از نظرتون؟
اگر اون جمع یا محیط اول رو هم رها کنیم اتفاق بدی نمیفته؛ ما رفتیم جایی و ارتباطات جدیدی رو شکل دادیم...

سلام و تشکر از احوالپرسی سرکارعالی.
درست تر که ظاهرا" راهکار دوم یعنی ماندن و اصلاح کردن است ولی قدری شعاری و البته پر زحمت است. و کمتر کسی فکر کنم نگاهها و سرزنشهای دیگران را ناشی از خطایش را بتواند تاب بیاورد. در واقع شرم و حیا و خجالت عامل پذیرش راه اول که آسودگی خیال و امنیت روان را برای شخص خاطی در پی دارد می باشد... والله اعلم

علیکم السلام

درسته.
ممنونم.

صحبتِ جانانه ۰۴ مرداد ۹۸ , ۰۰:۴۵
بستگی به جمعش داره
و اشتباهش
ولی درکل اصلاح بهتر از فراره
مگر اینکه پای آبرو و حیثیت باشه و یا اونا آدم های مهمی نباشن برات و...

سلام

دقیقا پای آبرو و حیثیت وسط باشه دیگه...کدوم درست تره؟

خداوکیلی فکر کنم منم همون نظر جناب پوراسد رو داشته باشم

ممنون که نظر گذاشتی.

تو واقعا آدم صادقی هستی. این خصلتتو خیلی دوست دارم!

سلام
رفتن یا موندن مسئله اصلی نیست...
ترمیم آبروی رفته مسئله اصلی هست...
و این مسئله اصلی گاهی با رفتن حل میشه گاهی با موندن...
اینجا تشخیص روش با خودمونه... اینجا همون جایی هست که به اندازه نور وجودیمون میتونیم روش درست تری انتخاب کنیم...

و زندگی پر هست از مسائلی که کلیات رو در خوبی و بدی میدونیم اما در تشخیص جزئیات و روش و مصادیق، نور کافی برای تشخیص نداریم...

وقتی این جور مواقع در تشخیصِ درست معطل هستیم... باید رجوعی به خودمون داشته باشیم... بی شک جای دیگه داریم تعطیلی ایجاد میکنیم که اینجا خودمون هم معطل شدیم...
راه نداره...
اساس نظام هستی بر این نیست که منِ بنده نیاز به تشخیصی داشته باشم و راه درست رو بهم نشون ندن... 
یه جایی خودم در رو بستم...
الحمدلله خدا جوری این نظام رو آفرید که هر چقدر هم که دانا و عالم باشم، در تشخیص جزئیات، فقط و فقط و فقط...
نور وجودی ام موجب درک صحیح میشه... و فقط همین نور رو میتونم با خودم ببرم اون ور... تمام مابقی اش قر و فری بیش نیست برای تعامل با اهل این عالم... همینجا هم همه رو خواهم گذاشت و خواهم رفت... تمام مدارک و الفاظ و محاسبات و حتی کشف و شهود، تمامشون ابزار امتحان هستن... نه میشه وارد وادی امتحان نشد و نه میشه به ابزار امتحان، اصالت داد...

همه چیز توی لحظه مشخص میشه... هم باید به گذشته توجه داشت و هم به آینده... اما تمام این توجهات باید بستری باشن تا توجه انسان به لحظه و الان رو تقویت کنن... نه اینکه انسان رو عبد گذشته و یا آینده کنن...
اصالت با الان هست و رزق الان هم دست خداست و ایشون هم دم به دم در حال افاضه هستن... فقط من باید درها رو باز گذاشته باشم...

سلام

خوب هستید؟ فکر کردم نیستید فعلا.
ممنون از نظرتون.

یعنی در کل تشخیص با خود فرده و موردی روش ها فرق میکنن و اگر نمیتونیم تشخیص بدیم یعنی جایی اشتباه داریم که نمیذاره راه رو پیدا کنیم.

راستش مسئله شد دو تا! حالا باید بگرده آدم که کجا اشتباه داره...

پس جایگاه مشورت کجاست؟

آقای گوارا ۰۴ مرداد ۹۸ , ۰۹:۲۹
بعضی مواقع خیلی بی اشتباه بودن خودش یک اشتباست . چون تبدیل می شیم به یک بتی که تو ذهن مخاطب شکل گرفته و می ترسیم از روزی که این بت شکسته بشه ...

درسته. اینم نکته مهمیه...

شنگول العلما ۰۴ مرداد ۹۸ , ۱۰:۰۱
سلام 
گاهی یک انسان هایی که اصلا فکرش را نمی کنیم یک روزی به دردمان می خورند. 
یکی بود افکارش نود درصد با من متفاوت بود اما هیچ مومنی جلو نیامد و او آمد و ضامن من شد برای وام. 
و دوم اینکه زمان لازم است. درسته خطایی انجام دادیم اما زمان که بگذرد و عملکرد هم که درست بشه کم کم فراموش می کنند. 
پس با توجه به توصیه به صله رحم، همه به درد هم می خوریم، زمان حلال است و تغییر و درست کردن اشتباه می ماندم. 
این اصل است برای من رابطه با خدا درست شود رابطه با خلق خود به خود درست می شود پس اشتباه را در نظر خدا بررسی می کنم و خودم را برای خدا اصلاح می کنم نه برای خلق. حالا حتی ممکن است کاری که من می کنم مخالف عقیده خلق باشد و موافق خدا. 
خدا محور عمل می کنم. سنجش درست بودن کار یا نبودن رو با نظر خدا می سنجم نه نظر خلق. الان می خواهیم ببینیم چی درسته ببینیم خدا چی دوست داره. 
خدا گفته آبروی خود را نبریم حالا که رفته. خودم را درست می کنم برای خدا او آبرو را برمی گرداند. حالا شرایط خاص و موارد خاص رو نمی گم توضیح کلی است. 
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است. 
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است^_^ 


علیکم السلام

همه چیز اصلا برای خداست. خلق خدا هم به واسطه خدا وجاهت پیدا میکنن. وگرنه نظرشون اعتبار نداره.

نظرتون نزدیک نظر آقای ن. ا هست که اگر تشخیص نمیدیم پس یه جای کارمون غلطه.

خدا آبرو رو برمیگردونه...هوم...ممنون.

صحبتِ جانانه ۰۴ مرداد ۹۸ , ۱۰:۳۰
خیلی ممکنه تخصیص بخوره 
ولی کلیت اینه که خوبه که اشتباه اثرش پاک بشه و آدم از خجالت بره تو افق محو بشه

یعنی چی؟ یعنی از اون محیط بره؟

آقای ‌‌میم ۰۴ مرداد ۹۸ , ۱۵:۰۴
نموندن توی اون جمع شبیه فرار از حقیقته

چه حقیقتی؟

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
خخخخخ به امثال من میگن ساده :))
ولی من سعی در توجیه میکنم آره مخصوصا اگه سرکار باشه 
فکر کنم اینجوری باشم 
این برعکس نظر اولمه نه؟ 
وای خدا من اصلا خودمو نمیشناسم 
اصلاح کردن سخته اینو می دونم و گاهی هم درست نمیشه با این جای حرف جناب پوراسد موافقم 
آخه می دونی، گاهی میای اصلاح کنی فایده ای هم نداره یا هم ****** **** 

گفتم که عملکرد شخصیتونو نمیخوام بدونم. این کدوم رو درست میدونید میخوام بدونم.

صحبتِ جانانه ۰۴ مرداد ۹۸ , ۱۸:۵۱
شرم و حیا ش مشخص بشه دیگه
اگر ترک محل بعد از اصلاح وجهه ی خراب شده به معنای قطع رابطه باشه، قطع رحمت الهی در اون بستر رو به دنبال داره
دقت باید کرد که البته سخته

آهان.فهمیدم منظورتو.

فهمیدم.

سلام علیکم
الحمدلله...
فاصله گرفته بودم... اما نرفته بودم...
کافی بود همینقدر فاصله...

مشورت؟
خیلی سوال خوبیه...
خیلی...

آدم حیفش میاد جواب بده... دوست داره فقط بهش فکر کنه...
مشورت به صورت علم امروزی اش، یه هدفی داره و اون هم رفع مشکلِ مراجعه کننده هست...
اما مشورت در مرام اولیای الهی هدفی دیگه رو دنبال میکنه و اون احیای حقیقت وجودی اشخاص هست...
همون بیرون کشیدن دفائن عقول...
لذا گاهی مشکل پیش اومده رو الزاما لازم الحل نمیدونن... بلکه سعی میکنن بر گرده مشکل سوار بشن و شخص رو به سمتی که باید بره هدایت کنن...
یعنی از مشکل به عنوان یک مَرکَب استفاده میکنن...

اولیای الهی مشکلات رو جنود الهی میدونن... سعی میکنن در مقام مشورت، رسالت اون مشکل رو به درک طرف مقابل برسونن...
فرق مشاور امروزی با انسانهای الهی شبیه فرق فلسفه و عرفانه...
همون فرقی که یک بار از بیان استاد دینانی گفتم...
فلسفه عشق به دانستن است
و عرفان دانستن عشق است...

علیکم السلام

خدا رو شکر
برای این پرسیدم چون برای این پست خیلی به نظر شما احتیاج داشتم اما چون فکر کردم به قول خودتون نیاز به فاصله دارید، چیزی نپرسیدم. وقتی نظر دادید خوشحال شدم.

چه عبارت خوبی رو استفاده کردید: رسالت یک مشکل.

من مشکلی داشتم رسالتش این بود که به من یاد بده از اجتماعات فرار نکنم. بمونم و ذهنیت ها رو عوض کنم چون من نسبت به آبروی خودم مسئولم. فقط اراده قوی میخواد. 
 گفتم شاید دارم اشتباه قضاوت میکنم، برای نظم دادن به افکارم از نظرات دوستان هم استفاده کردم. و واقعا مفید بود.


آقای ‌‌میم ۰۵ مرداد ۹۸ , ۰۸:۵۳
منظورم پاک کردن صورت مسئله بود

اوهوم. دقیقا! دوباره و سه باره اون عادت غلط بروز خواهد کرد.

خانوم پاییز هم به همچین چیزی اشاره کردن‌.

خوب ببین 
من واقعا دوست ندارم برم جای جدید رو تجربه کنم چون که فکر می کنم تو جای جدید هم فقط باعث میشم تعداد بیشتری ذات و خرابکاریهای من رو بفهمن :| 
بنابراین فکر می کنم نتیجه این میشه که همونجا بمونم و سعی کنم یجوری ماست مالیش کنم یا توجیه و نتایجش هم میشه همون که در کتمنت دوم گفتم 

باز ماستمالی هم فکر کنم بهتر از فرار باشه.

به قول آقای میم پاک کردن صورت مسئله ست.

سلام بانو واقعا بستگی داره!
به ظرفیت اون جمع، به قوت روحی خودم، به نوع اشتباه و نوع تغییر و ... 
گاهی که روحم زخم خورده باشه و تحمل کنایه نداشته باشد به نظرم باید مهاجرت کنم گاهی هم به دلایلی باید بمونم و جهاد کنم.... البته  عزت دست خداست، ولی به هر حال بستگی دارد.
البته من پاسخ رو با محویت تغییر خودم دادم! یعنی چجوری بهتر تغییر می کنم، در کدام شرایط راه درست رو بهتر می روم. خیلی گاری به تغییر نگرش دیگران نداشتم! به هر حال  بستگی دارد و باید  دید وظیفه  چی حکم می کند!
+ و البته  به قول استاد عزیزی انگشت نما نکنید خودتون رو و کم کم تغییراتتون  رو بروز بدین. 

سلام

برای خودم و گرفتن یه سری کد این پست رو گذاشتم. کد ها رو گرفتم و تصمیمم موندن و تغییر نگرش اطرافیانمه.
آدمم. دارم رشد میکنم. ممکنه رویه خطایی داشته باشم که به وجهه م صدمه زده باشه و الان تمام تلاشمو دارم میکنم تا اون خطا رو جبران کنم. هر وقت شکست میخوردم توی تغییر این عادت، به فکر فرار میفتادم. از خدا کمک خواستم اما کمکی نمی رسید. فهمیدم کمک بعد از اراده قوی برای تغییر ذهنیت دیگران میاد...و درست فهمیده بودم.


چه قدر اسمتون آی دی طوره ولی هیچ آدرسی ندارید!


من در این مورد با نظر آقای شنگول موافقترم.
و 
اولا همیشه شرم و خجالت و حیا دلیل بر این نیست که آدم کار بدی کرده باشد. خانم محترمی که در خانهء خودش نشسته و موهایش را شانه میزند هیچ کار بدی نکرده؛ حال آنکه اگر متوجه شود که مردی نامحرم از پنجره او را تماشا می کند، در اولین حرکت موهایش را می پوشاند، به این علت که کار آسانتری است و موافق طبیعت زنانه او هم هست. در چنین شرایطی منکرترین کار ممکن آن است که این مرد چشم چران، خانم را از بی حجابی نهی کند حال آنکه خودش عامل به منکر است. اما در حقیقت آنچه که نهی از منکر واقعی است، آن است که در آن حوالی مردی باشد و با دو تا کشیدهء چپ و راست و یک پس قفا و یک اردنگی، آن مردک را از پشت پنجره دک کند. از آنجا که در این مملکت همیشه خدا قحط الرجال است، ما ترجیح می دهیم یک جفت میل بافتنی را حوالهء چشمهای کور شدهء آن نامرد بنماییم تا بار آخرش باشد از این غلطها مرتکب میشود.
.
در باب فرار کردن باید عرض کنم که همیشه دلیل آن ترسیدن یا خجالت از کار بدی که فرد مرتکب شده باشد نیست. حضرت خاتم الانبیا از مکه به مدینه گریخت در حالی مطلقا معصوم و بی گناه بود. حضرت موسی از شهر گریخت در حالی که خطای سهوی کرده بود و خداوند او را بخشیده بود. منتها فرعونیان در پی انتقام بودند. 
ما که پیامبر نیستیم. 
ما که آدمهای معمولی هستیم گاهی برای تفریح و تفرج به پارک می رویم. اگر در پارک چند دیوانه اطراف ما جمع گردند و با سنگ و چوب و تخم مرغ گندیده و لنگ دمپایی موجب آزار و اذیت ما بشوند، از آنجا که رفتن به پارک چیز چندان مهم و ضروری نیست و ارزش سرشاخ شدن با دیوانه ها را ندارد و از آنجا که چیزی که فراوان ریخته تفریح حلال بی دردسر و پارک خوش آب و هواست، با مختصر عقلی که داربم حساب هزینه و فایده کرده، عطای پارک مذکور را به لقای دیوانه ها می بخشیم و در دل خود ذکر نه شیر شتر و نه دیدار عرب گویان، آنجا را ترک می نماییم. 

ها؟!!

البته خدای رحمان و رحیم هستند و در نزد گمان بنده هاشون و چقدر اونها ک امید دارند بهشون رو دوس دارن
ولی اگر خواست ک با تمام تلاش شما ربوبیتش اقتضا کرد ذهنیت انها تغییر نکنه چی? کلی گفتم نه اینکه ب من جواب بدین :)


من مامور به وظیفه ام نه مسئول نتیجه.

تا الان میدونم که رفتاری داشتم که به وجهه اجتماعیم صدمه زده. وقتی اون رفتار رو بذارم کناردیگه مسئول بقیه ش نیستم.


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان