جنگ ۲

داشتم نماز میخوندم یهو نرگس خانوم شروع به گریه کرد.

آخر نماز ظهر بود. بین این که نماز عصرمو قامت ببندم یا برم سراغ بچه گیر کردم. 

میدونستم اگر الان از فاز نماز در بیارم ممکنه حتی نمازم قضا بشه. قامت بستم. چند ثانیه بعد همسر اومد و نرگس خانوم رو برداشت.

یه فرمول به ذهنم رسید بهترین کار در هر لحظه، کاریه که جز خودت نمیتونه انجام بده و اگه انجام ندی، اون کار وقتش بگذره. مثلا من اگه بین بغل کردن بچه و نماز، بغل کردن بچه رو انتخاب میکردم؛ همسرم نمیتونست جای من نمازمو بخونه. اما وقتی من نماز خوندم جای من تونست بچه رو بغل کنه. 


هنوز دارم روش فکر میکنم...

۱۰ لایک:)
سلام یه روایتی خوندم که یادم نیست ولی مضمونش اینه:
یکی داشت نماز میخوند و بچه هاش یا نوه هاش با چوب دنبال خروسی کرده بودند و میزدند. آن هم روبروی پیرمرده یا همون نمازگزار. پیامبر میبینه یا اینکه یکی میبینه و به پیامبر میگه و کلا یادم نیست که پیامبر از کجا میفهمه که میگه: اون لحظه زمین دلش میخواد دهان باز کنه و اون نماز گزارو ببلعه که نمیدونه باید برای نجات اون خروس نمازشو قطع میکرد.
یا مثلا نماز عید فطر امسال پدرم که چند ردیف از من جلوتر ایستاده بود میگفتند: پیرمردی جلوی پاش افتاد زمین. غش کرد. همه تردید داشتند چه کنند. معلوم بود هیچکس به نمازش فکر نمیکرد و معلوم بود که نمیدونن باید چی کار کنند و معلوم بود که باید یکی نمازشو قطع میکرد و به نجات اون مرد میپرداخت. حالا شما بگید. کدام یکی از اون نمازگزارا باید نمازشو قطع میکرد شما میدونید؟ 
یا مثلا اون پیرمرد باید نمازشو ادامه میداد و بیخیال اون خروس میشد؟
یا مادری که تو نماز جماعت، نمازشو میشکنه و به بچه ش شیر میده کارش غلط بوده؟ (این آخریو همسرم تعریف کرده برام که با چشمش دیده)

سلام

احتمالا اون پیرمرد زمان پیامبر داشته نماز مستحبی میخونده...
دقت کنید که اصلا قرار نبود و نیاز هم نبود نمازم رو بشکنم. نماز ظهرم تموم شد، موقع قامت بستن برای نماز عصر بچه گریه میکرد.
خب چه کار کنه اون مادر بنده خدا؟ گریه بچه مزاحم نماز بقیه میشه! تازه اگرم بچه بتونه تحمل کنه.

من خیلی گیر میکنم سر این 
بعضی وقتا فکر میکنم حسم اینه که نمازو بخونم تموم شه راحت شم!!
یعنی قیاس با میلمه نه تکلیف علی الخصوص که ترک کارم و رسیدگی به گریه بچه خلاف میلمه 
خلاصه که حس درونی مهمه 

منم این طوری میشم.

به نظرم اون فرمول بتونه یکم کمک کنه.

سلام 
مورد جالبی رو اشاره کردید 
یه جورایی شبیه حکم های کفایی توی فقه میشه، نه؟ 

@میم میم 
توی مثال هایی که شما فرمودید هم من همون واجب کفایی اومد توذهنم . وقتی فرد دیگه ای که نماز نمیخونه حضور داره واقعا درسته نماز رو بشکنی؟ 

سلام

آره تقریبا همونه.

وقتی همسر آدم هست اصلا لازم نیست نماز رو بشکنیم! چرا اصلا فکر کردی میشه یا باید بشکنی نماز رو؟ اگرم همسرت نیست جایی کنار بچه نماز بخون، از سجده بلند شدی بغلش کن.
اصلا نیازی به شکستن نماز نیست.
هیچ بچه‌ای با چند ثانیه گریه چیزیش نمیشه اما اگر گریه از روی ترس باشه یا اتفاقی، و بچه هم دور باشه. حتما باید نماز رو شکست، چون لطمه میزنه به بچه.

دقت کنید! اصلا لازم نبود که نمازمو بشکنم.

نماز ظهرم تموم شد و برای قامت بستن برای نماز عصر دو دل بودم.

البته یه راه دیگه هم هست که نمازتون رو اول وقت بخونید، اونوقت اگه بچه گریه کنه نمازتون قضا نمیشه :)

خیلی دوست دارم اول وقت بخونم. اما اول وقت من با یه دختر دو ساله و یه دختر دو ماهه تنها هستم. نه شوهرم هست و نه پسرم.

چند بار که اول وقت خواستم بخونم دخترم رفت سراغ نرگس و...خب خیلی خطرناک بود. و مجبور شدم نمازموبشکنم. اینه که باید صبر کنم شوهرم یا پسرم از مسجد بیان تا بتونم نماز بخونم.

فکر نمیکنم بلحاظ شرعی مجاز باشیم نماز رو بشکنیم وقتی که گریه بچه صرفا مزاحم بقیه است و خطر جانی و مالی و ابرویی در میان نیست. از دفتر مرجعتون سوال کنید.
بله ممکنه مادر نمازش رو فرادا کنه و با اقل واجبات بخونه و تموم کنه تا بچه رو ساکت کنه. کلا مادرا باید بلد باشن نماز رو با اقل واجبات بخونن! 
البته متوجهم که موضوع شما اصلا شکستن نماز نبوده. 

نمیدونم.. راستش توی موضوع اون مادر خیلی عمیق نشدم. 

یه نفر یه اتفاقی رو دیده،معلوم نبوده نماز شکسته شده یا به قول شما فرادا خونده شده، بعد برای شوهرش تعریف کرده، معلوم نبوده شوهرش دقیق گوش کرده یا نه(با عرض پوزش از آقای میم میم😊) بعد برای ما تعریف کرده، ما هم مسئله اصلیمون توی این مطلب، اصلا شکستن نماز نیست. تازه منم مسائل خودمو دارم. چرا باید روش زوم کنم؟ 😀

اگر درگیر شکستن نماز شدم میرم میپرسم. اون خانوم هم باید بره بپرسه. 

تقصیر آقای میم میمه :))


در هر حال پیشنهاد منو دریاب کنار بچه نماز بخون. نه دیگری میره سراغش و نه گریه‌ش اذیت میکنه ^_^
سلام
اگه همسرت بوده بنظرم اصلا کار غلطی نکردی. کار درستی کردی.
این فرمولی که گفتی من از عین صاد شنیدم و به خودم خیلی کمک کرده.
کار درست اینه که در لحظه زمان عمر یا مالت رو صرف کسی کنی که بیشترین نیاز رو داره و کسی جز تو کفیل نیازش نیست.
یا تو در اولویتی. 
تعریف انفاق هم همینه. یعنی چیزی را در جای خودش صرف کردن.
یعنی مثلا تو یه مالی داری، فقط که مال خودت نیست،امانت و نعمت خداست در دست تو، حالا دوراهی
بچه ات، همسرت، یا خودت یه نیاز ثانویه ای داری.
فامیلت، همسایه ات، رفیقت هم تو یک نیاز واجبی مونده تو هم خبر داری.
درست اینه پول رو بدی به کسی که بیشترین نیازرو داره.
یه مثال دیگه، میری سرکار، هر روز نصف بیشترروز خونه نیستی، پنج ساعت زمان داری شب بخوابی، می‌بینی ده نفر پیام دادن کارت دارن، مادرت هم.
ولی کارشون طوریه یا میتونی به فردا بندازی، یا میتونی به کس دیگه بسپری، پس اینجا خودتی که بیشترین نیاز به رسیدگیرو داره و باید خواب رو انتخاب کنی.

البتههه
تو این مثال آخر که زدم
سطح بینش و نگرش شماست که تعیین میکنه میتونم از خواب بگذرم یا نه. و کدومش واجب تره.
ولی خب اصل اینه که خودت هم دریابی... زنده بمونی! :)

سلام

رسیدگی به نیازهای فیزیولوژیک هم میتونه توی این فرمول بگنجه. 
من اگه نخوابم یا خوب غذا نخورم طوری که کارایی بدنم میاد پایین...کسی هم جای من نمیتونه بخوابه.

سلام علیکم
تذکر بسیار خوبی بود! خدا خیرتان دهد!
مطلب زیر برگرفته از کتاب «انتظار» استاد صفایی حائری است که در آن به نکته‌ای که شما فرموده‌اید هم اشاره شده است (همان‌طور که کاربر گرامی، مروه، فرمودند).
http://mesledal.blog.ir/1397/12/20/n359

علیکم السلام

من از اثار ایشون نخوندم. فعلا هم امکان خوندنش رو ندارم متاسفانه. 
ممنون از لینکتون.

آشنای بی نشان ۲۹ خرداد ۹۸ , ۰۰:۲۷
دلیل منطقی ای پشتشه که بهترین کار اون کاریه که جز خودت کسی نتونه انجامش بده؟

خب اگه کار لازمی باشه که جز شما نتونه انجامش بده و شما انجام ندید اون کار انجام نمیشه. اشکال پیش میاد دیگه...

جسارتاً دلیل منطقیش واضحه فکر کنما!

آشنای بی نشان ۲۹ خرداد ۹۸ , ۱۲:۵۹
بله درسته

خواهش میکنم.

صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم

به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم

در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود

گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم 

والخ ..... حافظ علیه الرحمه

ببخشید من منظورتونو نفهمیدم.

شرمنده ها! 
خواستم یه چیز دیگه بگم ولی این صادقانه ترین جواب بود.

سلام پیچک جان :)

علیکم السلام. 😍

خوبی؟
ببخش من نمی رسم بهت سر بزنم یه مدته. جدا ببخش!

خوبم شکر
لطف دارید شما 🌺
من هم سرم شلوغ شده
کمتر میام دیگه :)

خیلی خوبه که سرت شلوغ شده باشه! اتفاق خیلی خوبیه.

موفق باشی😍

شنگول العلما ۳۱ خرداد ۹۸ , ۱۱:۵۶
سلام 
معمولا وقت فضیلت نماز عصر یک ساعت خورده ای بعد از نماز ظهره. اگر قرار نباشه دوتاش رو به جماعت بخونیم. ^_^ 

سلام

راستش من شرایطم اینقدر دست خودم نیست که از ترس قضا نشدن نماز رو اول وقت میخونم اگه بشه. پس دو تاشو باهم میخونم چون هرچی بمونه ممکنه دیگه کلا بمونه.

سلام ... سرکار عالی این را یک تفعل نطلبیده؟! تلقی کنید...
 وفقکم

سلام علیکم

تفأل خیلی عالی ای بود.
شعرشو دوست دارم.

سلام دوستم
حرف شما درسته، اینکه در لحظه اگر بین دوتا کار گیر کردی، باید کاری رو انجام بدی که کسی نمی تونه جات انجام بده.
اما وقتی حرف دین است، اول باید نظر دین رو جویا شد.
مثلا شما فکر می کنید بین خواندن نماز و آب کشیدن مسجد (وقتی نجس شده باشه) کدوم اولویت داره، قاعدتا با قاعده عقلی که شما اشاره کردین و اتفاقا درسته، نماز خواندن؛ اما دین می گه اولویت با آب کشیدن مسجده.
پس در مسائل دینی، اگر دین اهم و مهم رو مشخص نکرده بود، باید رفت سراغ عقل.
در موقعیتی هم که شما اشاره کردین، دین میگه بچه رو بغل کن و نماز بخون. می دونم شاید آدم فکر کنه نمازش قبول نیست و...، اما درسته...
مهم اینه که آدم وظیفه شو انجام بده.
(میشه با بچه نماز خوند، فقط سر سجده باید گذاشتش زمین. وگرنه هیچ مشکلی نیست که هنگام قیام و رکوع، بچه بغلت باشه، حتی شیر دادن بچه موقع نماز صحیحه)

سلام😍

گفتم که ...
خیلی خامه حرفم. درست میگی.
اما خب منظور من از این قاعده(قائده؟ هیچ وقت املای درست این کلمه رو یاد نگرفتم) بین دو تا انتخابه که هر دو در یه سطحن. 
هر دو حلالن. و هیچ کدوم واجب فوری نیستن.

حوزه دین، حوزه ای تخصصی است که خیلی بیشتر از همه رشته ها، باید خواند و تحقیق کرد...

کاش در هر حوزه ای که تخصص نداریم، از متخصصش بپرسیم...
ملتمس دعا

توضیح دادم توی کامنت قبل.

خیلی با این نظر موافقم! یعنی عجیب ها!

س _ پور اسد ۰۳ تیر ۹۸ , ۰۹:۲۵
سلام....
امان از بی دقتی! و عجله! املائ کلمه  تفأل را اشتباه نوشتم ... اشارهء ملیح و متین سرکار بسیار پسندیده بود ممنون ... با عرض معذرت ...
زنده باشید

سلام علیکم.

راستش اصلا قصدم اشاره متین و ملیح نبود. اصل قصدم واقعا فقط تعریف بود. بعد از این که جواب نظر قبلیتون رو دادم متوجه شدم که املای دو کلمه تفاوت داشته. حتی گفتم شاید ناراحت بشید ولی چون میشناختمتون که ناراحت نمیشید جواب رو عوض نکردم.

قاعده درسته.
از ریشه قعد. یعنی نشستن و احتمالاً به همچین چیزهایی قاعده می‌گن، چون کسی که نشسته نسبت به کسی که مثلاً ایستاده، استحکام و ثبات موقعیت داره. (از اینکه معنای قعد می‌شه نشستن، معنای قاعده رو حدس زدم.)

ممنون بابت اهمیتتون نسبت به حوزه دین!😊حالا اگه بازم شرایط مشابه پیش اومد، بغلش کنید و نمازتون رو بخونید. لامشکل...

دو سه باری پیش اومده این کار رو بکنم اما خیلیییی سنگینه خداوکیلی. من همین جوری نشسته نماز میخونم از شل بودن چفت و بستام دیگه بچه بغلم نماز بخونم به فنا رفتم.خخخخ

الان سری به ستون کنار زدم، دیدم که شما همدن شاخه سیب خودمونی که...
من خواننده وبلاگ قبلی‌ات بودما... همدیگه رو هم می‌شناختیم.😉

وبلاگتون یادمه اما خود شخصیت واقعی نه.

در اون حد مبشناختم؟ حافظه م به فنارفته!خخخخ

در حد همون مجازی...توفیق نداشتم خدمتتون برسم، اما مراودات وبلاگیمون زیاد بود.
*
بهترین خاطره وبلاگی من برمی‌گرده به سال ۹۵ که در جمع جدیدی بودم و با شخصی آشنا شدم که شباهت‌هامون زیاد بود. همین‌جور که حرف می‌زدیم رسیدیم به وبلاگ‌نویسی...بعد فهمیدیم سال ۸۵ که هر دو وبلاگ‌نویس بودیم، وبلاگای همو نی‌خوندیم، یهو رفاقت یک ماهه ما، عمق ده‌ساله پیدا کرد و اونقدر تو اون جمع صمیمی شدیم که کسی فکر نمی‌کرد من و اون تازه یه ماهه همدیگه رو دیدیم.
*
راهش فقط نرمشه، روزی ۲۰ دقیقه تو خونه، باورکن معجزه می‌کنه.
آقای گوارا ۰۵ تیر ۹۸ , ۰۷:۳۷

عین صاد / درس هایی از انقلاب ص 126 :

براى شناخت اهمیت‏ها و مهم‏ترین حکم‏ها راه‏هایى هست:

1. تو، یک مقدار ثروت دارى و یا مدتى فرصت دارى و کسانى هستند که محتاج ثروت تو و یا محتاج محبت تو هستند. پدر و مادر هست، همسر هست، فرزندها هستند، فرزندهاى برادرانت هستند که تو عهده‏دارشان هستى. به کدام مى‏رسى؟

در این موارد آنکه‏ بى‏ظرفیت‏تر است، شکننده‏تر است، خسته‏تر است، مقدم مى‏شود و همین است که اگر میان حق اللَّه و حق الناس تزاحمى افتاد، حق الناس مقدم مى‏شود که آنها ضعیف‏تر هستند.

2. اگر در ضعف و ظرفیت برابر بودند، نوبت‏ احتیاج و نیاز آنهاست.

تو امکانى دارى و دو نفر هم هستند و هر دو در یک سطح از ظرفیت هستند ولى یکى محتاج‏تر است، طبیعى است که او مقدم خواهد بود.

3. اگر در ظرفیت و نیاز برابر بودند نگاه کن کدام مفیدترند. کدام یک از این دو نفر سازنده‏تر هستند و کدام یک بازدهى بیشتر خواهند داشت.

4. در موردى که یکى‏ جبران‏ دارد و بدل‏ دارد، مثل آبى که براى خوردن و براى وضو گرفتن لازم است. آنچه که بدل دارد و جبران دارد اهمیت کمترى خواهد داشت.

5. کارى که‏ زمان‏ گسترده‏ترى دارد و از جهت زمان جبران مى‏شود و یا امکان قضاى‏ آن هست، از کارى که زمان محدودتر دارد اهمیتش کمتر است.

ظرفیت و حاجت و فایده و جبران نداشتن از جهت بدل و از جهت زمان، مى‏توانند اهمیت‏ها را مشخص کنند و تکلیف‏ها را نشان بدهند.

ممنون چه قدر خوب بود این نظرتون. خیلی جامع بود.

آقای گوارا ۰۶ تیر ۹۸ , ۰۶:۱۲
نظرِ من نیست :)

ولی شما گوینده ش بودید.

این کتاب چه طوریه؟
منظور از انقلاب چیه؟
فضای کتاب همین مدیریت زمانه؟

آقای گوارا ۰۷ تیر ۹۸ , ۰۶:۰۹
این کتاب درواقع سه جلده . به ترتیب : انتظار ، تقیه ، قیام .
البته من از آثار ایشون هنوز فرصت نکردم که هر سه جلد این کتاب رو کامل بخونم اما یه نگاهی به فهرستشون انداختم و فهمیدم که توی این کتاب ها دارن انقلاب اسلامی رو با انقلاب های دیگه مثل انقلاب سوسیالیستی و دمکراتیک مقایسه می کنن و از مجموع این ها درس هایی می گیرند . که اون درس ها گام های انقلاب اسلامیه که همون انتظار ، تقیه و قیام هست .
نه فضای این کتاب مدیریت زمان نیست . اون قسمتی که من براتون گذاشتم در قسمت انتظار هست که مبانی رو بررسی می کنه و فک کنم فقط همون یه صفحه در مورد ملاک اهمیت صحبت می کنند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان