از دست دادن آخرین داشته
۲۷ ارديبهشت ۹۷ / ۱۰:۱۵
گفت: تو که همیشه به فکر رشد هستی چرا برای خاطر یک وبلاگ اینقدر آشفته شدی؟! هرچند به تو حق می دهم. اما تا این حد وابستگی؟!
گفتم: مسئله وبلاگ نبود. مسئله از دست دادن آخرین راه بود. آخرین داشته...آخرین چیز.
گفت: نمی دانم...باز هم فکر کن...
و من فکر کردم...شاید مرا محو و بی هیچ داشته ای... بی هیچ راهی...بی هیچ ارتباطی...بی هیچ چیزی بخواهد...
آیا تا آخرین داشته ام در راه هستم؟ در کنارش و تحت فرمانش؟!
شاید ارمغان حضرت دوست همین بوده.
دیشب با وجود آشفتگی زیاد، افطار همسرجان آماده شد. برخورد همراه با اشک اما کنترل شده بود. خشم داشتم اما بخشیدم. من سر قولم بودم! من سر قولم با خدای خوب بودم!