جنگ ۳

یادتونه این پست؟

من چرا اینقدر راه دور رفتم؟

وقتی امام حسین علیه السلام که برای اصلاح وضعیت امت پیامبر رفته بودن جهاد وسط بحبوحه جنگ همه چیز رو تعطیل میکنن برای نماز؛ چرا من که قصدم از کارام اصلا رتق و فتق امور جامعه ایه که مسئولشم،یعنی خونه و خونواده م، به نماز اولویت نمیدم؟

این کار حضرت یعنی نماز از جهاد واجبتره، پس اگر کارای من جزئی از جهاد من باشه، نماز از این کارا واجبتره. والسلام

چرا اینقدر گیج زدم؟!

 

+ الانیه مدته حدود یک ماهه ست که دوباره نمازام اول وقت شده مگر معدود دفعاتی. از این بابت واقعا از خدا ممنونم!

۵ نظر ۱۳ لایک:)
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان