پسر منظم

سر سفره بودیم. داشت بشقابا رو جمع میکرد. یهو به حالت ناراحتی و گلایه گفت: چرا خدا نخواست همه برن بهشت؟!

قیافه ش جوری گره خورده بود که نشون دهنده گره ذهنیش بود.

من: چرا! خدا میخواد همه برن بهشت. اونم بهترین جای بهشت! چون همه آدما رو خیلیییی دوست داره.

آقاپسر: پس خب چرا نبرد؟!

_:چون اگه خودش آدما رو میبرد بهشت؛ آدما اهل بهشت نمیشدن.

_: مگه نمیرفتن بهشت؟

_: چرا. ولی باید ارزش بهشت رو فهمید.

ببین! مثلا اگه من همش اتاق تو رو جمع میکردم و تو هیچ وقت این کار رو نمیکردی؛ اتاقت مرتب می شد ولی تو پسر منظمی نمیشدی. ولی ببین از وقتی من دیگه کارات رو نمیکنم و فقط بهت میگم چه کار بکنی و چه کار نکنی، چه قدر پسر منظمی شدی! اون آقا پسر بی نظم که هیچی اتاقش سر جاش نبود کجا و این آقا پسری که همیشه همه کاراش روی نظمه و همه وسایلاش مرتبن کجا...! 

چشماش شروع کرد برق زدن...😊

اضافه کردم: اگه من همیشه اتاق تو رو مرتب میکردم چون تو منظم نشده بودی، اگر بهترین و منظم ترین اتاق دنیا رو هم بهت میدادن، اونجا بهم ریخته میشد. چون تو نظم بلد نبودی. ولی الان بر عکسه. اگر بدترین و کثیف ترین اتاق دنیا رو هم بهت بدن، تو اونجا رو تبدیل به بهترین میکنی. چون ارزش نظم و اتاق مرتب رو فهمیدی!

اهل بهشت شدن هم همین طوریه. اهل بهشت ارزش بهشت رو میفهمن پس حتی اگه خدا اونا رو جهنم هم ببره، اونا اونجا رو تبدیل به بهشت میکنن. خدا دوست داره ما این جوری بشیم تا وقتی وارد بهشت شدیم بتونیم بهشتی بمونیم. ما خودمون بهشتمون رو بسازیم.

خدا خیلی ما رو دوست داره. دلش میخواد ما توانایی هامون زیاد باشه. برای همین مثل من که تو رو برای منظم شدن تربیت میکنم، ما رو برای وارد بهشت شدن تربیت میکنه.

توی تمام این مدت چشماش توی همون حالت قبل به اضافه یه احساس ذوق قشنگی بود.


پ.ن: ان شاء الله هممون و بچه هامون اهل بهشت باشیم!




۹ لایک:)
آشنای بی نشان ۲۱ مهر ۹۷ , ۰۹:۳۳
چه قدر خوب براش توضیح دادید و گره از ذهنش باز کردید

از بعضی حرفایی که تو پستای متفاوت پیش اومد  به این نتیجه رسیدم که این جور تجربیاتمون رو در اختیار هم بذاریم خوبه.

خانومای متاهل زیادی توی وب هستن. حتی شما آقایون هم بالاخره یه بچه خواهری بچه برادری...همسایه ای...چیزی ممکنه پیدا بشه که لازم باشه براش توضیح بدید.
من هر وقت همچین شرایطی برام پیش بیاد میام تعریف میکنم. بقیه هم اگه تجربه مشابه داشتن مطرح کنن ممنون میشم.

صحبتِ جانانه ۲۱ مهر ۹۷ , ۰۹:۳۴
خیلی خوب براش توضیح دادی آفرین

مشعوف شدم از تعریفت!😄

درس پس میدیم...

سلام
بعضی از علما   عرفای ما معتقدن بهشت و جهنم از دنیای آغاز میشه. نه این که آغازش در آخرت باشه.

سلام

منم جزو اون عرفا حساب کن!خخخخخخ

صحبتِ جانانه ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۰:۲۶
من کی سر کلاس درسم در خدمتت بودم که درس پس بدی خواهرث😯😐😁

خسیس مگه کلاس داری؟

چرا ادرس نمیدی بیام؟!😀

آشنای بی نشان ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۰:۲۶
اینکه تجربتون رو‌ در اختیارمون گذاشتید خیلی هم خوبه

من دو تا برادرزاده دارم که خدا رو شکر زیاد ازم سوال نمیپرسن:)

بالاخره خواهند پرسید. 

آشنای بی نشان ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۰:۳۴
نه کلا زیاد از من خوششون نمیاد:)

چند سالشونه؟

آشنای بی نشان ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۰:۳۶
یکیشون هشت و اون یکی دو ساله

چرا دوستتون ندارن؟

شاید حس میکنید.

آشنای بی نشان ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۰:۵۱
نه بچه ان دیگه دوست ندارن
خوبه البته منم حوصله این پرسش ها رو ندارم:))

خب دیگه...

چقدر خوب توضیح دادی براش😀
فکر میکنم با این تصور که خدا ما رو به بهشت یا جهنم می بره مقابله کرد! ما حودمون راه رو انتخاب میکنیم و به مقصد میرسیم.

فکر کنم نفهمیدم منظورتو!

آقای بیدل ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۲:۴۲
وقتی وارد دوران سوال پرسیدن میشن ، سوالاشون بعضا خیلی سخته !
یک امتحان شفاهیِ واقعی :))

خیلی باید سوال هاشون رو جدی گرفت. لازم نیست همه رو جواب داد ولی لازمه اسباب پیدا کردن جواب رو براشون مهیا کرد. جواب سوالای روزمره آقاپسر که میدونم از منبع دیگه میشه پیداش کرد رو من به آقاپسر نمیدم. میگم برو خودت پیدا کن. حتی توی نت هم بهش کمک میکنم بگرده.

بعضی جاها هم خیلی راحت باید گفت نمیدونم.

صحبتِ جانانه ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۴:۲۲
قیمت
هزینه

حضور؟ 

میام میام. البته دو ماه دیگه. الان رسما خونه نشین شدم!

صحبتِ جانانه ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۴:۲۸
خوش میای
در خدمتیم
دوماه دیگه بدنیا میاد فرزند نو؟
بسلامتی ان شاءالله


نه. دوماه دیگه حالم بهتر میشه ان شاء الله. بنا به تجربه.

الان حتی کارخونه هم خیلی نمیتونم انجام بدم. یواش یواش خستگی و نیاز شدیدم به استراحت کمتر میشه.

مثال قشنگی بود یادم باشه توی یکی از کتبم بیارمش اینو :)
اگر کتابی نوشتم

ان شاء الله که مینویسید چه مثال من رو آوردید و چه نه.

بابای نرگس ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۶:۴۷
به به
گره ذهنی ما رو هم باز کردید

جدا؟!

خوشحال شدم!

قاسم صفایی نژاد ۲۱ مهر ۹۷ , ۱۷:۰۳
چه خوب بود. از جایی خونده بودید یا خلاقیت خودتون بود؟

نکته اصلی و نظریش اینه که هر مفهومی رو خواستیم به بچه ها ارائه بدیم باید در قالب مثالهای ملموس بگیم.

خب آره خب...خلاقیت خودم بود. موقعیتای زندگی و شخصیت بچه هرکس مخصوص به خودشه. نکات نظری رو خودمون باید به صورت کاربردی اصطلاحا بپزیم و به خورد بچه بدیم.

خورشید ‌‌‌‌ ۲۱ مهر ۹۷ , ۲۰:۲۵
سلام

ببخشید من این قسمت رو نفهمیدم :

پس حتی اگه خدا اونا رو جهنم هم ببره، اونا اونجا رو تبدیل به بهشت میکنن.

ممنون میشم بیشتر توضیح بدید

سلام

یعنی اگه بدترین جای عالم هم باشن، چون سبک زندگی و روش درستی دارن، اونجا رو به بهترین جا تبدیل میکنن. یعنی بهشت.

خورشید ‌‌‌‌ ۲۱ مهر ۹۷ , ۲۲:۰۷
ذهنم رفته بود سمت اینکه جهنمی ها امکان بهشتی شدن دارند یا برای همیشه در جهنم ماندگارند
ببخشید 

بذار بپرسم سوالتو...


جواب: بعضی فیها خالدون هستن. همیشگی. بعضی وقتی تطهیر پیدا کنن و زمان مجازاتشون تموم بشه وارد بهشت میشن.

خورشید ‌‌‌‌ ۲۱ مهر ۹۷ , ۲۲:۳۳
خیلی ممنونم 
خدا خیرتون بده

چقدر خوبه داشتن دوستایی مثل شما :)

خواهش! لطف داری عزیزم...

من عاشق روش های تربیتی مادرانه م
سالم باشن و صالح و عاقبت به خیر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان