چه کنم؟ ۲

با تشکر از تسنیم عزیز برای این پست

شاید یکی از این کارا رو انجام دادم.

همیشه خدا بهترین اجابت کننده بوده! 

باید جای من باشید تا نگاه من رو داشته باشید. تنهایی های من رو کشیده باشید.

هم باورم رو و هم خجالت زدگیم از غفلت رو.


خیلی ممنون از کمکاتون. از صبح تا حالا خیلیاشو انجام دادم! آدم هرچه قدر هم بدونه به یادآوری های دوستای همدل و مهربون نیاز داره. هرچند من همه چیزایی که گفتید رو نمیدونستم.


بعدا نوشت: این نوشته ای که میذارم این زیر یه نظر خصوصی خیلی خوب بود برای پست قبل. دیدم به درد همه ممکنه بخوره، گفتم اینجا کپیش کنم. 



سلام دوباره

شمارو درک میکنم. خیلی اوقات من خودم نیاز دارم یکی حرفای خودمو وقتایی که حالم خوب نیست و نیاز دارم به خودم بزنه

موقع نماز صبح فکر کنم زمان مناسبی باشه برای ذکر  و خلوت

خوندن چهل سوره انشراح فوق العاده حال خوب کنه
قلب آدم بعد از چهلمی باز میشه. خیلی محسوس
حدود یک ربع زمان می بره

صدقه بذارید

سوره جن رو بخونید

با این ذکر به امام رضا علیه السلام سلام بدید همین الان: السلام علیک یا فرحة القلوب


اگر امکانش باشه هفته ای یکی دو بار شامی که خودتون درست کردید رو ببرید یه پارک نزدیک خونتون بخورید.

اگر امکانش باشه یه سفر کوتاه برید یا یک پیک نیک طور اطراف تهران

حضور در جمع خوبان خیلی کمک میکنه. اگر بشه یک روز در میون هم شده یه وعده نماز مسجد بخونید خیلی خوب میشه
....


شاید ویتامین«د» هم نیاز داشته باشید. کمبودش افسردگی میاره. 

مطالب چرا حالمون خوب نیست این لینک خیلی خوب بودن http://goodwife.blog.ir/


احسن حال نصیب قلبت خواهر عزیزم

راستی استغفار زیاد هم خیلی خوبه و مؤثر در حال خوب


ممنون از این دوست مهربونم!

این دو تا پست هرچی توش نوشته شد فقط روزی خدا بود. اصلا با برنامه ریزی ننوشتمشون! ممنونم از همه.


۶ لایک:)
بابای نرگس ۲۱ مرداد ۹۷ , ۲۲:۰۴
واقعا
چه خوب
خیلی پخته تر از سن و سالتون به نظر می رسید
پیشتر فکر میکردم مادربزرگ یک کودک نوپا باشید...

خب این دومیه. اولی داره میره کلاس دوم.


نمیدونم اینو تمجید قلمداد کنم یا هجو....

یعنی به سراغ در سمت چپ یخچال بستنی های سوپری سر کوچه هم رفتی؟ 
سلام 
صبح شیفت بودم 
عصر مهمونی روضه داشتیم تمام بعدازظهر تا هشت و نیم شب بی گوشی بودم و الان پستهایت رو می بینم 
امیدوارم حالت خوب باشه تا اللن 
نمیشه واقعا اییییینقدر اون بچه نوپا رو سد عظیم غیر قابل رد شدن نکنی؟ با همون برو تا سر کوچه خوب 

اونو من نمیرم.

آقاپسر و همسرجان برای سر زدن بهش و رسوندن پیامش به من باهم مسابقه دارن.

میرم اما زیاد نمیشه برم. باور کن خیلی سعی کردم. جور نشده. مخصوصا موقع مدرسه آقاپسر من رسما توی خونه زندنای بودم.
خانوم کوچولو ساعت یازده بیدار میشد. آقا پسر یه ربع به یک میومد. همسر جان بین سه و نیم تا چهار و نیم. کلا هیچ تکونی نمیتونستم بخورم. الانم که بعد از اومدن همسر .جان کار دارن تا هفت بعدشم تا ده، ده و نیم نیستن. 
رسما زندانی ام.

فرحه القلوب فرحه القلوب! وای خدا کی این اسم با مسما رو واسه امام رضا انتخاب کرده؟ 
صدقه رو قبول دارم 
سوره انشراح هم یکی دو بار خوندم سوره ی باحالیه 
این ویتامین د را به منم میگن آخه سطح سرمی من هفت هست!!! باید بالای پنجاه باشه! ولی هنوز تو فاز مقاومتم!
دیدی؟ دیدی میگه برو بیرون! حالا هی بگو نوپا دارم بابا نوپای فارسیه یعنی پاهاش نو هستن میتونه راه بره به خدا :) 

فکر کنم باید مراقب استخونات باشیا!

در مورد ویتامین دی برای منفیه چون من هر سه ماه چک میکنم سطحشو.

بابای نرگس ۲۱ مرداد ۹۷ , ۲۳:۰۰
مطمینا ستایشتون کردم
این که پخته تر و با تجربه تر به نظر می رسید

ممنون.

نظر لطفتونه.

خوب همسر جانتون که تو خونه هستن عصر تو یه سر برو بیرون 
نیم ساعت حتی 
حتما باید تمام تایمی که اون تو خونه است تو هم باشی؟ جواب خودم به این سوال منفیه تو گه قرار نیست فداکار باشی قراره؟ 

من هیچ وقت برای گذروندن وقتم بیرون نمیرم. برای من کوچه و خیابون یه جایی برای گذر کردن و رفتن به جایی دیگه ست، نه جایی برای بودن و استراحت.

هیچ آرامشی توی کوچه و خیابون پیدا نمیکنم. حالا استرس ندارم ولی حالت آزادباش ندارم.


وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ
این آیه رو خیلی قبل توی یه سخنرانی شنیدم و بعد از اون دیگه نتونستم انجامش ندم. به نظرم اگه یه زنی توی خونه آرامش پیدا نکنه جای دیگه هم هیچ سهمی از آرامش نداره. الانم تا جای ممکن همه کارام توی خونه ست. حتی ورزش کردن یا راه رفتن هام. فقط دلم میخواد میتونستم برم بین خانومایی که اهل فکر و دغدغه دینی و اجتماعی هستن که اونم نیم ساعت نمیشه و کوچه خیابونم موضوعیت نداره.

مسئله بودنم توی خونه به خاطر همسرم نیست. مسئله مدیریت خونه و بچه هاست. و این که وقتی یه نفر از بیرون میاد دوست داره کسی توی خونه منتظرش باشه. خودمم اینو دوست دارم. 

ببین این که نشد که حرف 
مگه تو با تبرج جاهلی میخوای بری بیرون 
منم میگم کوچه سر کوچه خودمون یه فضای سبزه ما هم یه عمر با زن کوچه نشین عروس شیطانه خودمونو فیلم کردیم 
صبح تا شب زن تو خونه باشه دلش سیاه میشه این کاملا طبیعیه مگه میشه بگیم خدا این دنیاشو آفرید ولی زن رو گفت بشینه تو خونه؟ منم نمیگم تو بری تو کوچه نشینی کنی منظورم یه پیاده روی کوچیک یا واقعا اگه پارکی به همین نزدیکی که مال ما هست واسه تو هم هست رفتن به اونه. الان چرا خونه حیاط دار بهتره؟ چون آدم به این انرژی بیرون احتیاج داره 
دیگه من چی بگم 
آدم حلال خدا رو الکی واسه خودش حروم نمی کنه
شوهر آدمم یه آدمه درست مثل خودت 
بنابراین اونم می فهمه دل آدم سیاه شدن یعنی چی. اگه نفهمید هم کاری نداره یه روز کافیه نره سر کار تو هم‌ نباشی چیک چیک کنی باهاش تا درک کنه :) 
من دیگه چی بگم والا
 بنظرم تو در حال توجیه کردنی 

😃😄

وقتی مشکلی داری و تقاضایی و بعدش هم اجابت ، 
شیرینی اجابت اونقدره که باعث میشه از خدا بازم مشکل بخوای حتی ...

خب بدون مشکل سمتش بریم چی میشه؟

اظهار نیازمندی یه چیزه و اظهار نیاز یه چیز دیگه.
از خدا مشکل نمیخوام اما میخوام که همیشه حواسمو جمع کنه که بدون خدا هیچم پس همیشه نیاز دارم بهش.

این ک شما می گین هم خوبه ک آدم بدون مشکل و نیاز بازم خدارو با همه وجود صدا بزنه . اما من تا حالا نچشیدمش ...

برای من مشکل بسه. من از خدا احساس نیاز بیشتر میخوام. منم تا حالا نچشیدمش ولی میخوام که بفهمم.

صحبتِ جانانه ۲۲ مرداد ۹۷ , ۱۳:۵۹
چه نکات خوبی

اوهوم

واقعا جواب حرفم خنده بود؟!

نه خب...معلومه که نه!😃

خبر از خود ندارم چون سپند از بی قراری ها

نمی‌دانم کجا خیزم، نمی‌دانم کجا افتم...



بحمدالله دوستان عزیز نظرهای خوبی داده اند...

سلام

شما نظر نمیدید؟

پس کوفت! :/ :))

ممنون. 😁

تو بخند! 
من امروز با پرین جونم خیلی کیف کردم :)  و وااقعا سعی می کنم ازت ناراحت نشم! چون دارم میشم! 

خوبه.

اگه چیزی خوشحالت کنه منم خیلیی خوشحال میشم!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان