سوال مهم

داشتم به شادی فکر می کردم. دو جنبه فردی و جمعی اون. دقت کردم دیدم برای شادی جمعی تصویر ذهنی قابل قبولی از لحاظ شرعی دارم. ولی شادی فردی...؟

دلم میخواد پیشنهاداتتون در مورد شادی های فردی شرعی رو بشنوم. واقعیتش اینه که ذهن من در این مورد تصویر قابل قبولی نداره.


شادی های جمعی قابل قبول مثل جلسات مولودی خوانی و محفل های دوستانه و مهمونی های خانوادگی ساده و راحت...

شادی های فردی چیه؟ من اگه تنها باشم چه طور خودمو شاد نگه دارم یا شادیمو ابراز کنم؟


جواب این سوال واقعا برام مهمه و البته میتونه به پست قبل ربط زیادی داشته باشه.

۶ لایک:)
حدیث نداریم در این مورد؟

نمیدونم...اگه میدونستم حتما تصویرش رو در ذهنم میساختم.


الان که فکر میکنم یه چیزایی گنگ یادم میاد ولی ذهنم خیلی یاری نمیکنه.

بنظرم نقاشی 
یادته گفتم کتاب هنردرمانی دارم 
رنگ حس خوب به آدم میده 
فعلا این تو ذهنمه

آهان. آره نقاشی.

خوبه.
ممنون.

دوچرخه سواری هم خیلی مفرحه ولی خوب تو دنیای مردونه نمیشه 
چقدر دلم میخواست هروقت میخواستم سواردوچرخه شم و برم یه دوری بزنم
نکه فکرکنم حالاچادرچاقچول کنم برم اون سر شهر
که خوب نمیرم دیگه

مگه اون طرفا پیست دوچرخه سواری بانوان نیست؟ مردا هم نمیتونن با دوچرخه توی خیتبون راه بیفتن. خطر داره! مگه اینجا ژاپنه؟

ولی اینم خوبه. 
من میتونم برم پیست دوچرخه سواری. لازم نیست توی خیابون باشه. 

شادی فردی، بهش فکر نکردم، بنظرم همون آرامش و یا پیشرفت در کارها باشه، شاید هم عمل کردن به برنامه ها.

مسلما یه سری از فعالیت ها باعث ایجاد انگیزه برای حرکت به سمت هدف میشه. اون انرژی و انگیزه ای که ایجاد شده شادیه. 

آرامش داشتن خوبه ولی ممکنه غمگین باشیم اما آرامش داشته باشیم.
پیشرفت و رسیدن به هدف هم خوبه و شادی بخش. ولی در شروع حرکت نیاز به انرژی اولیه ای هست.
اون انرژی از چی تامین میشه؟

فکر کنم از جامعه و محیط اطراف

خب این که شد راه کار جمعی. اگر هیچ جامعه یا محیط انسانی ای نباشه از چی؟

سرکار خانم پیچک!!!! میشه یه چیزی نگی اعصاب آدم خرد شه؟؟؟؟ خطر داره؟ تو پیست هم خطر داره ممکنه کله کنی بیفتی :| سرکوچه ما یه پارک کوچیکه 
سر کوچه مون! یعنی از در خونه مون تا اونجا چهار تا در خونه فاصله است 
میتونم برم؟ نع 
کوچه ها هست میتونم برم نع! 
یه پیست بانوان بود چند سال قبل که میگفتن پسرا میرن دید میزنن! (دنیای مردها) 
بعدم اون قدر دور بود که هیچ وقت به چشم نبینم برم 
بعدم که بستنش 
الان یه پیست هست بیرون شهد اول جاده که میرن برا پیاده روی و دوچرخه سواری 
ولی خوب برا من دختر که نمیشه 
اونم دختر دهه شصتی! :/ از خانواده ما (حتی اگررررررر تصور کنم اونا اجازه بدن)
خودم روم نمیشه با تمام ملکه ذهنام فرق داره 
بخوای بری باز محدودیت زمان داری 😂😂😂 رفت و برگشتتو باید در نظر بگیری کلی وقت ازت می گیره 
مقایسه کن با اینکه بتونی بری تو کوچه های دور خودت نیم ساعت دوچرخه سواری کنی و برگردی 
دنیای مردهاست میگم که

چرا تو همش همه چی رو منفی میبینی؟

حالا مثلا اون چیزایی که امکانش هست برات چیه؟از همه اونا استفاده کردی؟
بعدشم مگه من میگم تو برو دوچرخه سواری؟ 
ما داریم راهکار های کلی رو بررسی میکنیم. اینجا امکانش هست دخترا برن دوچرخه سواری، همون قدری که برای پسرا هست. دخترا به خاطر نگاه مردم توی خیابون دوچرخه سواری نمیکنن، پسرا به خاطر خطر جانیش! اینجا سه برابر آدما ماشین هست. خطر داره. اما توی پیست یا بزرگراه هایی که پهنه هم زنا هستن(حرفه ای) هم مردا.
هر شهری فرهنگ خودشو داره خانوم برگ سبز.
هر چند اینقدر آلودگی هوا زیاده من همون پیست رو ترجیح میدم! آدم کنار بزرگراه فقط دود میده به ریه ش.

صـــا لــحـــه ۰۲ مرداد ۹۷ , ۱۶:۵۵
شادی و خوشبختی از درون میجوشه. باید درون رو پاک کرد تا احساس شادی فوران کنه!
گاهی آدم با کنار زدن کرختی و خوندن یک کتاب احساس شادی میکنه. گاهی با کنار گذاشتن بیحوصلگی و رفتن به مسجد
گاهی با دیدن یک برنامه خوب تو تلویزیون و فکر کردن و تحلیل و ...
هر چیزی میتونه آدم رو شاد کنه!

ببین من دنبال یه لیست میگردم.

الان چیزایی که شما گفتید:
  1. پاک کردن ذهن و روح.  رفتار بیرونی معادل این چیه؟
  2. کنار گذاشتن تنبلی
  3. خوندن کتاب
  4. مسجد رفتن. البته فکر میکنم این یه رفتار جمعی باشه. اگه اشتباه میکنم توضیح بده صالحه جان.
  5. دیدن یه برنامه تلویزیونی
  6. ...

شهر ما دودی نیست 
تو میتونی با دود و شلوغی توجیه کنی 
من‌ نمیتونم عزیزم 
:/ 
گفتم که پیست و بزرگراه نمیشه دقیقا نوشتم که چرا (حدود اون پرانتز کامنت قبل) 
منفی می بینم چون منفی هست 
دنیای مردا

تو هم جزئی از دنیای مردایی! به خودت نگاه کن...



ببین اینو ولش کن. گیر دادیا! خب تو دوچرخه سواری نکن. منم نمیتونم چون حتی توی پیستم یکی باید خانوم کوچولو رو نگه داره. کلی داریم حرف میزنیمممممم.

خانم کوچولو مربوط به مرد و زنه اما اذیتاش با زنه هه چون دنیا مال مرداست و خوبیا تا بشه مال مرداست طفیلی و از پهلوییش برسه به زنا 
تو هم جزئی از دنیای مردایی 
مایملک بهتره بگیم! :| 


بقیه اش رو خصوصی نوشتم 

تو مایملک هیچ کس جز خدا نیستی ولی وقتی میخوای با قواعد ناعادلانه دنیای مردا خودتو به اونا اثبات کنی میشی جزئی از اون دنیا.

توی جمله منظورم از "قوانین ناعادلانه" اون بخش از قوانینشونه که عادلانه نیست. وگرنه بخش عادلانه که بد نیست.

پلڪــــ شیشـہ اے ۰۲ مرداد ۹۷ , ۱۸:۴۶
کارهای هنری مورد علاقه خیلی مفرح اند و کلی اعتماد به نفس آدم و بالا می برند
ورزش
مطالعه
رفتن و قدم زدن توی یه جای قشنگ و طبیعی
خوردن یه خوراکی خوشمزه و یا پختن یه خوراکی برای خود خودت
به نظر من، اینکه آدم واسه خودش گل و گیاه داشته باشه و بهشون رسیدگی کنه هم مفرحه :))
بعضی ها حتی با گوش کردن به صوت قرآن هم حس فرح بهشون دست میده

قدم زدن توی یه جای قشنگ

رسیدگی به گل و گیاه
گوش کردن به قرآن
خوردن خوراکی خوشمزه

من خودم بازیِ کامپیوتری با موسیقی رو خیلی دوست دارم. فیلم دیدن و کتاب خوندن هم معمولا توی تنهایی انجام میدم. بستگی به خودمون داره.

بازی کامپیوتری

موسیقی

عذر می خوام که دیر جواب دادم.
شاید بهتر بگم، زمانی اجتماع شاد هست که فرد شاد باشه، یعنی فر یا افراد تشکیل دهنده یک اجتماع هستند. می توان به محیط خانواده اشاره کرد.
شادی فردی همه و همه بر می گرده به درون فرد. اگر فرد از نظر روحی و روانی تامین شده باشه می تونه با هرچیز خودش رو شاد بکنه، موسیقی، فیلم، کتاب، پیاده روی، مسافرت و ... اما وقتی از نظر درونی در اون آرامش نیست نمیتونه شاد باشه.
آرامش درونی می توان گفت کار. شخص بیکار استرس کار داره و نمی تونه به برنامه های مفرح برسه و دغدغه او همیشه کار هست و عملاً حوصله ی اجتماع و یا خانواده رو نداره.
فقط کار هم نیست، شاید کار داشته باشید ولی موارد دیگری هستند که آرامش درونی شما رو سلب می کنند.
بی ربط نوشت: شهید مطهری اشاره می کنند به سه عوامل رشد و شکوفایی بشر.
تربیت، امنیت و آزادی. که خود آزادی مشتمل بر آزادی اجتماعی و آزادی معنوی ست.
تربیت: همان نیاز بشر از نظر تامین خورد و خوراک، یا پوشاک، آب، فرهنگ و ...
امنیت : عملی است که جلوی سلب تربیت را بگیرد، یعنی از تربیت محافظت می کند و اجازه نمی دهد که تربیت سلب شود.
آزادی: یعنی نبود مانع برای رشد.
شاید با نگاهی می توان شادی فردی و اجتماعی را به عوامل رشد که شهید مطهری به آن اشاره کرده است ربط داد.

منظورم اون اموریه که باعث بالا رفتن خلق در ما میشه و سلامت روانمون رو بیشتر میکنه. 


حرفای شهید مطهری برام خیلی جالب بود!

برای بنده شادی فردی خیلی راحت به دست میاد
بسته به حالم، می نویسم یا می خوانم یا بازی با بچه ها یا هرکاری که خوشحالم کنه.

به نظرم اصلا نمیشه به کار خاصی اشاره کرد
مهم احساسی هست که کنار اون کار وجود داره

نوشتن

مطالعه
بازی با بچه ها
معمولا هر کسی بیشتر به یه سری از کارها میل داره برای رسیدن به این احساس. 

صـــا لــحـــه ۰۳ مرداد ۹۷ , ۰۰:۳۹
خب شادی چیه؟ احساسِ خوب یا خندیدن و قهقهه زدن؟ اول باید شادی رو تعریف کنیم...
مثلا با تعریفِ یک آدمِ دیندار، احساس خوب در رضای خداست‌. در خشنودی خدا.
اینطوری معیار شادی میشه خدا.
فلذا فرقی نداره اون چه کاری باشه که ما باهاش احساس شادی میکنیم.
تو اینطور فکر نمیکنی؟

من از لذت بردن حرف میزنم. بعضی لذت ها باعث ایجاد نشاط و شادی میشن. منظورم اموریه که توی روزمره انجام میدیم تا خلقمون بالا باشه و بتونیم وظایفمون رو انجام بدیم.

منظورم یکم دنیایی تره.
همیشه اطاعت خدا باعث ایجاد نشاط و شادی نمیشه. اما احساس قدرت میده.

سلام علیکم
اگر شادی های فردی شخص من موضوعیت داره برای ایده گرفتن:
1_خواندن حکمت های کوتاه (مثل حکمت های نهج) خواندن یکی دو جمله و بعد به تفکر نشستن...
2_مطلع شدن از احوال سیاسی اجتماعی ایران و جهان (گزیده خبرها رو میخونم)

3_جستجوی خودِ گمشده ام در خلوت...

علیکم السلام

مطالعه نهج البلاغه
تفکر
خواندن اخبار ایران و جهان.
یه سوال! خوندن خوندن اخبار براتون مفرحه؟!
خلوت کردن

مهمه. چون بالاخره به من یا شایدم بقیه ایده بده.

یه چیز هم الان یادم اومد
آب بازی هم خیلی دوست دارم... کلا سروکار داشتن با آب برام لذت بخشه , حتی اگه آب شیر باشه برای ظرف شستن
اب بازی کنار رودخونه , دریا , استخر , چشمه...
ولو به گذاشتن دست داخل اب و تکان دادنش...
ولو حتی به نگاه کردن به آب جاری

آب بازی.

خیلی هم عالیه!

خورشید ‌‌‌‌ ۰۳ مرداد ۹۷ , ۱۴:۱۰
سلام 

خواستم بگم با نظرات برگ سبز موافقم :)
خودتون گفتید تایید کنیم هم رو :))
البته ایشون من رو تایید نمیکنه، ولی من همچنان با اکثر نظراتش موافقم

هیچ رقمه راضی نمیشم که تقسیم امکانات، موقعیت ها، توانایی ها و... بین زن و مرد عادلانه هست
منظورم هم آنچه از جانب خدا بهمون داده شده است، نه قوانین دنیا

اصلاً فراتر از زن و مرد بودن
من کلاً عدالت خدا رو نمیفهمم

سلام

در مورد نظرات باید بگم آدم هر باوری داشته باشه نسبت به اون باور و دیدگاه به دنیای اطرافش نگاه میکنه و سعی میکنه برای باورش قرینه بیرونی و تایید پیدا کنه. توی دنیا هم بدی هست و هم خوبی. هم عدل هست و هم ظلم. ببین چرا برای لذت بردن محیط عادلانه ای پیدا نمیکنی! به خودت نگاه کن.
در مورد عدل هم من حرفی ندارم. از خودش بپرس.

من هر وقت احساس میکنم از وقتم درست استفاده کردم شاد میشم
مثلا صبح زود بیدار شدن خیلی شادم میکنه
ایضا هر وقت اتلاف  وقت دارم تا مرض افسردگی میرم

خب این احساس نشاط بعد از انجام کاره. پایان رسیدن هر برنامه و ایده ای خودش باعث ایجاد انرژی مثبت میشه.

مرز یا مرض؟

دقیقا نشاط
حالا دقیق یادم نیست فکر میکنم تعریف نشاط و شادی اینطوره که
نشاط حس خوب حاصل از عامل درونیه
و شادی حس خوب حاصل از عامل خارجیه
و اون چیزی که ما بهش نیاز داریم نشاطه، این همه شادی تزریقی که ما دنبالشیم مثل جشن و موسیقی و لطیفه و اینا نمیتونه جاشو پر کنه

چه جالب این نکته رو نمیدونستم.

بله
برای خیلی از مردا لذت بخشه
نمیبینید مردا اخبار دوست دارن...
شاید به خاطر این ویژگی ذاتی شون هست که خدا بسیاری از مسائل اجتماعی رو به دوش مردها انداخته و مسئول هستن...
مثلا زن اگر به جایگاه حضرت فاطمه هم برسه که حجت خدا بر امامان معصوم بشه... باز نمی تونه امام باشه...
کلا اخبار برای مردا مثل این میمونه که پدری از مسافرتی زنگ بزنه و صدای زن وبچه اش رو بشنوه...
یه جورایی خیالش راحت میشه...
ذاتیه به نظرم

جالب بود برام.


سلام سلام :)
من فعلا مفرح‌ترین اعمال تو دنیا برام آشپزی ابداعی و جدید و تماشای کلیپ‌های آشپزی و گاهی کتاب خوندنه :)

سلام تسنیمِ جان! 

کتاب خوندن
آشپزی(منم خیلی دوست دارم اما الان خیلی فرصت نمیشه. نه برای پختن و نه برای خوردن)

یعنی الان که سرتون شلوغه آشپزی نمیکنین؟؟؟ چی می‌خورین؟ همه‌ش حاضری؟ :))))

چرا آشپزی میکنم. اون طوری که دوست دارم نمیرسم. مثلا همون شکلاتایی که اون روز شما گذاشته بودید من نمی رسم درست کنم.


ولادت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، آقا امام رضا (علیه السلام) مبارکباد.

سلام

نمیدونم شادی فردی از درونمون نشأت بگیره فک کنم هر چقدر سعی کنیم حس رضایتمون بره بالا فرد شادی باشیم باید رضای تر باشیم انگار 

التماس دعا
قاسم صفایی نژاد ۰۵ مرداد ۹۷ , ۱۳:۰۵
اینو ببینید. به نظرم کمک میکنه:
http://safaeinejad.ir/1395/03/25
بابای نرگس ۰۷ مرداد ۹۷ , ۲۲:۵۵
به نظرم هرکاری که به ادم خوش بگذره میشه شادی... 
امیدوارم شاد باشید

ممنون.

دنبال لیست عملی بودم.
فکر کنم شما خطاطی رو پیشنهاد بدید.درسته؟

بابای نرگس ۰۷ مرداد ۹۷ , ۲۳:۰۵
اری
هنر عالیست
البته یادگیری یک زبان جدید هم خوب است

خوبه ولی برای من فعلا همین کتاب خوندن ممکنه. اونم با اعمال شاقه.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان