ناجور

فرناز: یعنی تو فکر می کنی ما با هم جوریم؟!

یحیی: جور نیستیم ولی یه نا جور شیرینی هستیم...😀




صدای قهقهه من و همسرجان بلند شد...

جانا سخن از زبان ما می گویی....

۴ لایک:)
chefft.blog.ir 💞💕 ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۴:۲۸
😄😄
ناجوریتون شیرین

ممنون.

میرزا مهدی ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۴:۳۸
چه جالب! ما هم کمی خندیدیم ولی نگاهی قشنگ و معنا دار و کلی ملوس، به هم انداختیم. 

میدونید...نمیدونم چند ساله ازدواج کردید ولی اگر مثل من ده سال بگذره اونم با این همه کشمکشای مختلف توی زندگی که البته همش توی رابطه با همسرم نبوده. به اندازه ما میخندید. چون هرچی زندگی جلو تر بره هم نا جوری ها بیشتر بروز پیدا میکنن طوری که میگیدمن چه جوری اینو تحمل میکنم، هم شیرینی ها بیشتر مزه میدن طوری که میگید چه طوری بدون این بشر زندگی کنم...
این وضعیت دو گانه واقعا خنده دار میشه.

ناجوریتون شیرین باد :))

به دعای شما

خوش بحالشون /تون

ببین بعد عمری یه پست همسرانه گذاشتم میتونی کوفتم کنی؟!

کدوم خوش به حالت؟ فرق وضعیت من و تو فرق گرسنگیو سیری نیست. فرق خوردن حلیم بادمجون و سوپ جوئه. هر کدوم یه جور غذا هستن. منتها تو به سوپ جوی خودت قانع نیستی.

صحبتِ جانانه ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۵:۱۰
ناجور شیرین هستید؟😯
یعنی چی

یعنی خیلی اختلاف عقیده و تضاد هست اما بدون همدیگه نمیتونیم خوشحال باشیم.

اختلاف عقیده توی مسائل روزمره زندگی نه بدیهیات.

میرزا مهدی ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۵:۲۳
22 مهر 1383 خورشیدی به عبارتی 13 سال و هفت ماه و 29 روز :D 
صد در صد با شما موافقم.... (کلمه به کلمه ی جوابتون به نظر اولمو عرض کردم)

ماشاءالله پس شما باید به ما یاد بدید...

بچه هم دارید؟
دیدن متاهل ها توی فضای وب خوشحالم میکنه.
هرکاری کنیم ازدواج نوع و کیفیت نگاهمون رو تغییر میده. نوشته یه متاهل خیلی با مجرد فرق داره...

چه جذاب :)

:)

نمیدونم...شاید مثل جذابیت آتیشه...

یکم پیچیده ست. باید راجع بهش فکر کنم...

چیش پیچیده ست؟

اصلِ موضوع

ناجوری؟

خودِ جور بودن حتی

خیلی عجیب و ظریف و قابل تفکره رابطه زن و مرد و ارتباطش با خیلی از قوانین و سنت های آفرینش....خیلی عجیبه!

آره و درکش هم سخته

باید در عمل درک کنی. باید رابطه ایجاد بشه. 

سلام
من اگه جای اون شخص بودم از کلمه ناجور استفاده نمیکردم...
بله تفاوت و اختلاف سلیقه در هر زندگی ای هست اما اصلا دلم رضا نمیده کلمه ناجور رو به زبون بیارم جلوی دیگران ولو جلوش از لفظ شیرین استفاده کنم...
نمیدونم چجوری شرحش بدم... ولی اون شخص رو درک نکردم


سلام

بعضی مواقع رابطه عاشقانه هم آزاردهنده میشه. برای من این کلمه نشونه اون بخش آزاردهنده ش بود. روی ناجوریش نباید اصلا مکث کرد. سریع باید رفت سراغ شیرینیش.

نمیدونم
گاهی فکر میکنم از جهان دیگه ای اومدم

نه.

هممون مال همین جاییم.
ولی خیلی برام جالب و خوشحال کننده بود نظرتون!

برای منم یه بار اتفاق افتاد
یه جور ناجوری بهم می خوردیم ولی خانواده نذاشتن...
آه..

حکمتی داشته! مطمئن باشید.

ان شاء الله روزی هر دوتون یه آدم صالح باشه توی دنیا.

شاید بشه روزی، روزی هم بشیم.
من حاضرم صبر کنم. اون بنده خدا رو نمیدونم...

نمی دونم...من واقعا آدم صبرکردن قبل از تعهد نیستم. شاید بد باشه ولی من میگم میتونه با یه تعداد از آدما ارتباط عاشقانه داشته باشه. البته نه در آن واحد. فقط یه نفر نیست. یعنی اگه این نشد،اون. خیلی فرقی نمیکنه. مهم رفتارهای ماست. 

آخه من وقتی چند جلسه با خانمم صحبت کردم توی همون جلسات متوجه فاصله و اختلافات و تفاوتهای نظری و سلیقه ای مون شدم... و دقیقا میدونستم تبعات فلان عقیده که خانمم داره در زندگی چجور نمود پیدا میکنه...
اما یه سری مبانی رو در ایشون دیدم که درسته لذا انتخابشون کردم...
چون اونقدرا زندگیم رو به ازدواج گره نزده بودم...
تمام دوران نامزدی مون افتاد توی دوران خدمت من، کم همو میدیدیم...
اما من این کم دیدن رو عین حکمت خدا میدیدم... و هرگز گله نداشتم...
چون میدونستم خانمم درک نکرده هنوز تفاوتهامون رو... یک دفعه با این همه تفاوت مواجه بشه در انتخابش شک میکنه...
یک سال و نیم خدمت موجب شد خرد خرد خودم رو بهش تحمیل کنم :))

چند بار بهش گفتم این تفاوتی که الان میبینی اگه اون موقع میدیدی بله میگفتی؟
میگه : نه
میگم دوست داری زمان برگرده؟
میگه نه...
بهش میگم من اون موقع این تفاوتها رو مثل روز میدیدم و با دیدن همه اینها انتخابت کردم...

برای همین ناجور رو درک نمی کنم...
جوریش رو به این تفاوتها و تضادها میبینم...
ناجوری رو نمی فهمم


احساس میکنم من خانومتونو خوب درک میکنم. شما هم همسر بنده رو.

شاید این دیالوگ به دفعات بین من و همسرم هم تکرار شده.

اینجا جای جور شیرینی گذاشتیم. جای تفاوت و تضاد ناجوری.
تفاوت فقط توی کلماته نه در اصل.

ولی من هنوز برای رابطه شما خوشحالم! احساس میکنم الان دارید جنبه هایی از شخصیت خانومتون رو میبینید که باعث تحسین زیاد شما شده...چیزایی که قبلا اینقدر براتون واضح و ملموس نبوده. برای همین خوشحالم.

پلڪــــ شیشـہ اے ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۶:۵۲
زندگی عجیبه. همه چیزش
به شخصه اگر طرف مقابل من همچین چیزی میگفت دلخور میشدم ازش. :| 
انگار داشت با رفیقش صحبت میکرد، نه همسرش.

خب هنوز که همسرش نبود. همینقدرم زیاد بود که میگفتن!

چه خبره همش یحیی...فرناز...نه یه آقایی نه یه خانومی...کم مونده فقط جان جان کنن...

این چه وضع رابطه ست که توی تلویزیون نشون دادن؟! این دوتا نامحرن!😃
هیچ حواسمون هست؟
دقیقا منتظر بودم اینو یه جایی بگم!😃
باید براش یه پست بذارم.

پلڪــــ شیشـہ اے ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۷:۰۰
اون رو که اصلا نگییییید. همممممش مایه ی حرصه
منظورم از دید همسری بود.
وگرنه گندشو در آوردن. 
الان دور و برم جونا رو که میبینم، دیدگاه ها نسبت به ازدواج دااااره هی بیشتر این طوری میشه. 

دیدگاه نسبت به ازدواج چه جوری دارهمیشه؟ همین ناجوریه؟توضیح میدید؟

چجوری نفهمیدم به کامنتم اینجا پاسخ داده شده؟ 
قصدم این نبود کوفتت کنم :/ 

شوخی کردم بابا! یادم رفت اسمایلی بذارم متوجه لحن شوخیم بشی...ببخشید.

پلڪــــ شیشـہ اے ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۷:۱۳
آهان. نه. خیلی بد نوشتم به گمانم.
چیزی که داره توی این فیلمها نشون میده رو بین مذهبی ها هم داره باب میشه و حتی خانواده های سنتی. اینکه باور کنی عاشق کسی هستی که نامحرمه و ازدواج باید اینجوری باشه. اول عشقه اتفاق بیافته. در صورتی که کسی که ازدواج کرده میفهمه که اون طرف قضیه یه دنیای دیگه است. این تو و قلبت هستین که به مرور به دیدن قوتها و ضعفهای همسرت میتونی اجازه بدی بیاد توی قلبت و این جا رو هی بازتر کنی، حتی با وجود ضعفهای بزرگ و زیادی که ممکنه از هم ببینید. بعد ازدواج دست آدما واسه هم رو میشه. اون وقته که کشمکش واسه دوست داشتن و دوست داشته شدن شروع میشه و چیزیه که قبلش به نظرم اصلا معنایی نداره. 
همه این فیلمها دارن کمک میکنن به باور این وهمه. که هی وهم قوی تری بشه توی پس زمینه ذهنمون

این درسته.ولی عشق در یک نگاه هم وجود داره. اما اگر به این بخشی که شما می فرمایید نرسه پایدار نخواهد بود. یعنی نهال عشق ممکنه خواسته(همین شکلی که شما میفرمایید) یا ناخواسته(در یک نگاه) کاشته بشه ولی برای رشد و زنده موندن و باروریش بدون شک حرفای شما در موردش مصداق داره.

عشق در یک نگاه با هوس خیلی ممکنه اشتباه گرفته بشن.

نمیدونم
فعلا باید برم فکر کنم ببینم چرا این مطلب و حرفهایی که زده شد اینقدر حالم رو بد کرد

نمی دونم.اگه فهمیدید و فکر کردید که میشه به منم گفت خوشحال میشم بفهمم.

پلڪــــ شیشـہ اے ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۷:۲۸
با اون محبت اولیه مشکلی ندارم. چون خودمم ازش دور نبودم. اما منظورم چیز دیگری بود.

چی؟

پس من متوجه منظورتون نشدم. بیشتر توضیح میدید. برام جالب شد.
منظورت رابطه برقرار کردن و ایجاد صمیمیته؟

پلڪــــ شیشـہ اے ۲۱ خرداد ۹۷ , ۱۸:۰۵
تا حدودی.
الان اینجوری شده که اگر بخوام من دختر یا پسر ازدواج کنم، فکر میکنم باید جتما علاقه ای از قبل وجود داشته باشه تا پا پیش بگذارم. در صورتی که اینها خودش در طی روند آشنایی در بستر مناسبش پیش میاد، اگر دو طرف به معیارهای هم نزدیک باشن.
مثلا دختر ازدواج کرده، اما اون پسری که فکر میکرده اون دختر نیمه گمشده اش هست، هنوز از فکر اون بیرون نیومده و مثلا میبینم مادر پسر دختر و نفرین میکنه چرا جواب مثبت نداد. :| خب آخه نکنیم همچین با خودمون.

فهمیدم. این همون ضرریه که از روابط حرام متوجه ماست. 


سلام و آرزوی قبولی عبادات و استجابت دعاها ... باهم عاقبت بخیر شوید ... ما که 34 ساله این ناجوری تلخ و شیرین را پشت سر گذاشتیم ... 
وفقکم
پ ن : 
- همسر (مرد - زن ) 
*گاهی فقط همسر است
*گاهی فقط همراه است
*گاهی هم همسراست و هم همراه
- و چه نیکوست همسری همراه ...
س پوراسد

سلام

متوجهم. میدونید توی فرهنگ ما خانوم ها همراه ترن برای همسرانشون تا آقایون. این خوب نیست. باید هر دو همینقدر به همراهی اهمیت بدن.

من هنوز نمی تونم بفهمم کدورت و ناهمراهی و ناجور بودن و ناهماهنگ بودن بین زن و شوهر یعنی چی و چرا...!؟
واقعاً نمی تونم دلیل موجهی برای این کار پیدا کنم.

جهت اطلاع، ما دو نفر رسماً و عملاً با این حرف ها بیگانه ایم.
یعنی بحمدالله والمنه تا حالا بینمون از این قماش حرفا دیده و شنیده نشده.
اصلاً حیف نیست وقت عزیز آدم ها با این حرف ها ضایع بشه؟

خدا رو شکر ولی اختلاف سلیقه یا حتی اختلاف عقیده در مسائل حاشیه ای بین دو نفر انسان بالغ ممکنه پیش بیاد و عادیه. مهم اینه که با گذشتن از این مسائل شیرینی زندگی کم نشه.


خب بله، اختلاف سلیقه برای دونفر انسان بالغ و غیر بالغ بما هو انسان ممکنه و عادیه! اما اختلاف سلیقه برای زن و شوهری که هدف مشترک دارند، نه تنها پسندیده نیست، بلکه هرچه کمتر باشد بهتر است؟

اصلاً قابل هضم نیست که شیرینی زندگی بتونه با اختلاف سلیقه حفظ بشه و کم نشه! هر اختلافی از نوع سلیقه و عقیده، به منزلۀ یک آسیب است بر روحیات و خلقیات زن و مرد که رفته رفته از حلاوت زندگی آنها می کاهد و انباشتن زندگی را با تلخی و تلخ کامی مواجه می کند!

کلامتون کاملا درسته. ولی اگر یه زندگی ای به اینجا کشید چه کار کنیم؟ رهاش کنیم؟

همیشه همه چیز صد در صد نیست گاهی هشتاد در صد...

بنده معتقدم زندگی باید واکسینه شود تا به اینجا کشیده نشود. و اگر چنین شد، فوراً باید شرایط را به نفع زندگی اصلاح کنیم.
بله، صد در صد نیست. ولی این برای زندگی مثال صحیحی نیست. ایده آل های زندگی را باید به سمت صد در صد پیش ببریم و به اون درجه برسونیم. اگر بخواهیم مبنای زندگی هامون این مثال باشد، همیشه رو به افول خواهیم بود.
زندگی فراز و نشیب دارد و باید هم داشته باشد. ولی فراز و نشیب زندگی، در مقابل هدف های انسانی و ارادۀ انسان، هیچِ هیچ است. فراز و نشیب ها یا همان ناملایمات زندگی، انسانیت انسان را باید قوی تر کند. نه اینکه موجب دلسردی، دلزدگی، کدورت و فرو پاشی زندگی ها شود. چراغ زندگی های مؤمنانه روز به روز باید پر فروغ تر شود.


ببخشید. در کامنت قبلی من سطر آخر، کلمۀ انباشتش صحیح است.

درسته. ولی روش ها خیلی نا مفهومن. ماها در حد نظریه و باید و بایست خوب هستیم اما وقتی حرف به "چگونه" و "چه طور" می رسه ضعیفیم. حتی توی چگونه و چه طور ارائه روش هم واقعا ضعیفیم.

آشنای بی نشان ۲۰ مهر ۹۷ , ۰۴:۲۴
ما که مجردیم نمیفهمیم چی میگید
بریم به زندگیمون برسیم:)

منظورم سازش بود.

اتفاقا دیروز با دوستی در مورد پذیرش حرف میزدم...
ما توی پذیرش و انعطاف خیلی میلنگیم...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان