عجله+پینوشت

وقتی دقت میکنم میبینم تو موقعیت استرس چه قدر عجول میشم و الان استرس هام زیاده.

دارم سعی میکنم که مثل اسفند نشم. وقتی میگیریش از روی آتیش میپره چون داغه و میخواد فرار کنه.

عجله برای فرار.

چه قدر اتفاقات زندگیم بودن که با عجله کردنهام اونها رو تغییر دادم...سر شب یکی دو تا اساسیاش یادم افتاد. دیدم سرنوشتم رو با اون عجله کردنهام تغییر دادم. شاید حتی بشه گفت سلب توفیق کردم.

سخته...آتیش خیلی داغه!

 

وقتی بهش فکرکردم گفتم شاید اگر این آخری رو هم تحمل کنم و صبور باشم و عجله نکنم، و کلا با روش ایستادن و مکث و صبر برم جلو، خدایی که مبدل السیئات بالحسناته، اون سلب توفیق ها رو برگردونه و برام سرنوشت بهتری رو درست کنه. شاید هم توی پرونده م بنویسه که من اون کارها رو انجام دادم...

 

 

+ یه مطلبی رو باید عرض کنم. این توصیه من در مورد دم کرده میوه گل نسترن، از خودم یا یه منبع الکی نبود. دکتری که پیشش میرفتم این توصیه رو به من داشت و گفت توی فصل سرما چایی ما این باشه تا سرمانخوریم و اگرم خوردیم، سریع خوب بشیم. اصولا ویروس ها رو کنترل میکنه. کرونا ویروس ها همون ویروس های خانواده سرماخوردگی هستن. برای همین گفتم به شماها هم بگم هرکس خواست استفاده کنه. 

۹ لایک:)
اقای ‌ میم ۰۸ اسفند ۹۸ , ۱۴:۵۴

تو این روزهایی که. قراره صبر کنید توسل به حضرت زهرا سلام الله علیه فراموش نشه

حتما! مگه بدون مادر میشه رشد کرد؟

اقای ‌ میم ۰۸ اسفند ۹۸ , ۱۷:۳۲

محاله ممکنه

صحبتِ جانانه ۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۰:۱۲

عجله...

چه سرنوشت ها که با عجله رقم می خوره

 

 

دلا معاش چونان کن که گر بلغزد پای

فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد

دلم میخواد این جریان آخری زودتر به ته برسه ولی هربار که عجله میکنم تهش عقبتر میره...

مثل شکار پرنده ست...اگه زود برم جلو، پرندهه میفهمه و فرارمیکنه میرهیه جایی دورتر میشینه.

صحبتِ جانانه ۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۰:۳۱

جریان آخری یعنی چی؟

آره تشبیه درستی کردی، یه وقتایی اینطوری میشه

امتحان آخر...ابتلای آخر...مشکل آخر...

آخر مصیبت برای یه کسی مثل من...
قدرت دستمه ولی دلم نمیاد! اما از این حسم و این روحیه م داره سوء استفاده میشه درعین حال که اگر بخوام با رحم جلو برم، باید مدارا و صبر زیاااادد به خرج بدم.
الان که فکر میکنم میبینم کشمکش و کلنجار و جنگیدن رو بهتر از صبر جمیل بلدم. صبری که توش باید شاد باشی و بپذیری و شاد نگه داری. 
این مدل صبر رو بلد نیستم. همش فکر میکنم چیزی که غلطه باید درست بشه و برای درست کردنش هم راه کوتاهتر که غلطه رو انتخاب میکنم. راه طولانی و مداراگرانه تو سرشتم نیست. 
دارم زور میزنم یاد بگیرم.

صحبتِ جانانه ۱۱ اسفند ۹۸ , ۰۶:۵۳

چون سربسته گفتی

من مصداق رو نمیدونم و نظرم کارآمد نیست 

ولی ان شاء الله که راه درست رو درست بری

و من هم همینطور...

خدا کمک میکنه...

ممنونم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان