عطر تو

هنوز عطر تو از این کوچه می آید. 

دیروز از اینجا گذر کرده ای 

و من هنوز به بوی تو مسیر می پیمایم و به این رایحه دلخوشم...

پدر...



#یا محمّد (صل الله علیه و آله و سلم)

۷ لایک:)
بابای نرگس ۰۴ آذر ۹۷ , ۲۱:۲۰
عطر پدر دلنواز ترین عطر زندگیه.
بعد خدا، مهربانترین فرد برای آدم پدر و مادرن...

منظورم پدر معنویم ما مسلموناست.

اول فکر کردم بابای خودتو میگی

نه :)

آشنای بی نشان ۰۴ آذر ۹۷ , ۲۱:۲۷
تبریک میگم

سلامت باشید.

س _ پور اسد ۰۴ آذر ۹۷ , ۲۲:۲۸
یا محمّد (صل الله علیه و آله و سلم) امت اسلام را دریاب ... به شفاعت و دعای شما برای اصلاح دنیا و عقبی نیازمندیم .... ادرکنا
یاحق

نمیدونم وقتی یه نفر توسل میکنه چه جوابی باید بدم!

ببخشید.

صحبتِ جانانه ۰۵ آذر ۹۷ , ۱۱:۳۰
عید مبارک

بر شما هم مبارک

لایک

ممنون

عالی گفتی.
دعوتی به وبم

ممنون

ان شاءالله

گفتم که 
اول 

فهمیدم. منم چیزی نگفتم...

حالا انصافا جمله از خودت که نبود، بود؟ 
حسودیم شد راستش 

کدوم جمله؟

متن پستو پستی؟
مگه اینجا وبلاگ من نیست؟

۱. متن پستو چی؟ 😉😁😁😁
۲. گاهی آدم متنهای قشنگ پیدا می کنه با مالکیت وبلاگ در تضاد نیست

مال خودمه.

تسنیم ‌‌ ۰۹ آذر ۹۷ , ۰۱:۳۶
سلام :)
عیدتون پساپس مبارک سیده خانوم :)

علیکم السلام.

ممنون عزیزم...😄😍

سلام 

به به عطر گل نرگس :))

سلام:)

شایدم عطر گل محمدی....
مهم اینه که همیشگیه.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان