گذران عمر، آرمان

همیشه برایم سوال است که چه می شود با گذران عمر خو می کنیم به زندگی روزمره؟...چرا با وجود کم شدن سرمایه عمر کمتر به فکر تغییر و پیاده کردن ارزش ها هستیم؟ چرا تمایل جوان برای هدیه کردن زندگی اش در پای آرمانش، بیشتر از پیر است در حالی که سرمایه عمر جوان بزرگتر و زیادتر است؟

آیا کسی مانند شهید همدانی، اگر در موقعیت انجام وظیفه شغلی نبود، باز هم همینقدر احتمال شهادتش بود؟

اگر به فراوانی شهدای جوان و شهدای میانه سال و پیر دقت کنیم، تعداد جوان ها بیشتر است. آیا همین دیدگاه باعث نا امیدی از رسیدن به هدف و گذران بیهوده عمر نیست؟ و آیا اجر کسی که تا میان سالی در پای آرمان بماند تا حدی که سر و جان فدای دوست کند؛ بیشتر از جوان نیست؟ چون تعلقات جوان کمتر است و گذر کردن یک جوان از دنیای مادی راحت تر.

شاید برای از دست ندادن امید باید بگویم شاید اجر حبیب بن مظاهر (رحمة الله علیه)، بیشتر از جوانان شهید شده در پای حضرت اباعبدالله (علیه السلام) بوده است...

اما سوال اصلی من این است: با گذران عمر و از دست دادن جوانی و زیاد شدن و تعدد وابستگی ها چه کنم؟

 خدایا چگونه هم تو را بخواهم هم دنیایم را اداره کنم؟ 

غفلت هایم روز به روز بیشتر می شود، کمک کن تو را در پس همین غفلت ها، بیابم!

۴ لایک:)
وقتی جوونی به یک جور زندگی کردن خو نگرفتی هنوز 
اما بیشتر که میشه سنت یکنواخت میشی 

اینم هست ولی همه گیر نیست.

وسطاش میخواستم بگم که چکار به مقایسه شهدا داری شما
ولی دیدم برا تنیجه گیری پایانی لازمش داشتی

چرا نباید کار داشت؟ مگه ما خلقت الجن و الانس الا یعبدون نیست؟ ما داخل انس نیستیم؟!!


نمی دونم ... شاید خوب نباشه که ما با معیارهای خودمون بگیم
کدوم شهادت ارزشش بیشتره


اگه این مقایسه باعث انگیزه دادن بشه، چه عیبی داره؟ مسئله خدایی کردن نیست؛ مسئله امید دادنه. 

خواستم به خودم روحیه بدم. یا هر کسی که با بالا رفتن سنش دچار بی انگیزگی شده...وگرنه منم میدونم که نمیشه از پیش خودمون جای خدا قضاوت کنیم و برای عملکرد آدما ارزشگزاری کنیم.

این بالا رفتن سنش رو منظورتون منم؟

خودم. فقط بالا رفتن سن هم نیست. زیاد شدن و تعدد مسئولیت ها دغدغه ها رو زیاد میکنه و دغدغه که زیاد میشه غفلت هم احتمالش زیاد میشه. وابستگی هم زیاد میشه.

کسی که مجرده یا بچه نداره وابستگی هاش خیلی کمتره تا کسی که متاهله و بچه داره. من توی خانوما زیاد دیدم...حالا آقایون خیلی درگیر نبودم باهاشون نمیدونم. ولی خانوما اکثر قریب به اتفاقشون بعد از ازدواج و بچه دار شدن، کلا همه آرمان ها و ارزش هاشون انگار یادشون میره...فقط یه ظاهری از همه چیز میمونه که اونم بعد از یه مدت کمرنگ میشه. دوست ندارم این جوری باشم!
 آقایونم اونایی که دیدم اکثرا بعد از چهل به این حالت رسیدن. یه جور غرق شدن توی مسائل دنیا...
شنیدید که تعداد پیران لشکر حضرت صاحب الزمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) هم مثل نمک داخل غذا هستن(اشاره به همین حالت و تعداد کمشون داره).

سلام
خب هر چی تهدید بیشتر باشه فرصت بزرگتری در پسش پنهان شده
شهدا هم درجه دارن نسبت به هم...
وقتی مسیولیت ها و اضداد در زندگی زیاد بشه طبیعی هست که فقط مومنینی که اصیل هستند ثبات قدم خواهند داشت
مومن هر چه موحد تر , اصیل تر

سلام

درسته.ولی راهکار عملی این موحد شدن جز تذکر چیه؟

صبر
صبور که بشیم بستر فراهم میشه برای نشستن حقیقت توحید در جانمون
اصلا تمام این مسیولیتها و اضداد در زندگی برای تقویت صبر هست
خدا داره خدایی اش رو میکنه ما فقط کافیه ارامش داشته باشیم تا بفهمیم الان وسط یه عمل جراحی بزرک هستیم

پست آخر وبلاگ قبلیم یادتونه؟ دقیقا شد بستر صبر...

ولی فقط صبر کافیه؟!
میدونم صبر سه نوعه: صبر بر مصیبت، صبر بر معصیت، صبر بر عبادت.
فکر کنم الان صبر بر عبادتم! 

نه صبر خالی کافی نیست
صبر باید جمیل باشه
جمیل به نگاه انسان برمیگرده
نگاه انسان به جهان بینی انسان برمیگرده
جهان بینی انسان به کیفیت و کمیت ورودی انسان برمیگرده
عواملی که موجب تقویت نگاه شما میشه رو ویدا کنید
عوامل مخرب رو کنترل کنید
اگر زیاد با فضای مجازی عجین هستید و تردد دارید حتما کمش کنید
من هم اثرات مخربش رو در خودم میبینم و دارم کمش میکنم
مطالعه و تفکر رو هرگز حذف نکنید
ورودیهاتون رو کیفی تر کنید

صبر جمیل یعنی همراه با امید؟ 

نگاه انسان به چی؟ به جهان پیرامون؟ یکم کلی توضیح دادید. گیج شدم...
زیاد با فضای مجازی عجین هستم ولی دارم دنبال جایگزین براش میگردم. مطالعه هدفمند میخوام. 
دارم دنبالش میگردم.

بستگی داره
بعضی ها که پیر تر می شن، حریص تر هم می شن
بعضی ها نه، پخته تر و عاشق تر، مثل سردار همدانی، مثل حبیب، مثل...

خب اون بعضیا تعدادشون کمتره کسبت به اونایی که در جا میزنن.

امید نباشه که شیطان زدگی هست
نگاه به چی نداره که... شما چشماتون که بازه چشم شما در دیدن خودش دسته بندی داره مگه؟
هر چیز جلوش بیاد میبینه...

ببینید یه دکتر قبل از اینکه بگه چه دارویی یا غذایی بخور... میگه چه چیزی رو نخور...
اول نخوردنه... بعد خوردن... اول لا اله هست بعد الا الله...
چون خوراک بد اثر خوراک خوب رو از بین میبره...

بخش زیادی از حال بد شما و خیلی از ماها همین خوراک هفت بیجار فضای مجازی هست... 
پریشان و پراکنده مون کرد...
قشنگ مشخصه...
اول یه فکری به حال مجازی زدگی مون بکنیم... تا یه مقداری مزاجمون درست بشه... 
بزرگترین ضربه رو داریم ازش میخوریم و متوجه نیستیم...
فهممون اومده پایین...
کاملا مشهوده...
حداقلش اینه که باید منظم و محدودش بکنیم...


دارم یه کارایی میکنم....


دعا کنید!

سئوال و دغدغه موجهی است ... 
وفقکم

ممنون

صحبتِ جانانه ۰۲ خرداد ۹۷ , ۲۲:۴۰
تامل برانگیزه

اوهوم

سلام
یه جورایی مسئله ی ذهن منم هست..
*
جوان تعلقاتش کمتره؟
جوان هم پر امیده و آرزو و کلی فکر که تو سرشه برای آینده اش
یه عالم فکر به تحقق نپیوسته
اما بزرگترها شاید بخاطر اینکه کلی تلاش کردن و به جایی رسیدن حالا اون رسیدنه خییلی ارزشمنده و دلبستگی آور...
حالا بحث سر حرف شما ندارم ها،ذهن خودمو پیاده کردم.
*
این عدم تعادلی که پراکنده خوری فضای مجازی داره بی برو برگرد به آدم میده و قدرت فهم آدم،صبر آدم رو کم میکنه با خطورات از در و دیوار برآمده ی پراکنده ی حجیم، چیکارش باید کرد؟
تقریبا خودم میدونم ها،مثلا راهش اینه خوراک فکرت رو به این فضا نبسته باشی،از جای دیگه تغذیه بشی به لحاظ فکری؟؟
خب در این صورت فایده ی اینجا چیه؟
_ برای حرف زدن و گفتگو بیای اینجا که تو کتاب نمیشه گفتگو کرد،ولی اینم باید هدفمند باشه باز...که دچار همون سیری و فراسیری اطلاعاتی نشه آدم
*
ضررهای دیگه هم داره برا من،در کنار خوبی هاش
اما براش جایگزین مناسبی چون پیدا نکردم،فعلا با همین فرمون دارم پیش میرم...
و گرنه مدتیه واقعا دوست دارم از این خطورات رها شم...
*
منظورم از فضای مجازی در حال حاضر وبلاگه
برای سایر بخش ها تدبیر دارم،اگه خدا قبول کنه.
فعلا اصل برام هم در فایده هم ضرر وبلاگه.
*
از تریبون شما برای امکان حرف زدن در چند موضوع تشکر میکنم. :)

سلام

چیز خاصی ندارم که بگم...

صحبتِ جانانه ۰۵ خرداد ۹۷ , ۰۲:۲۳
سلام و رحمت الله
یاری فکری مخاطبان گرامی مورد نیاز است
http://besme-rabbel-hossein.blog.ir/post/438
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سیب، پیله، پیچک و....همه منم. منی سی و سه ساله و در آرزوی پرواز...
پرواز...
همه رویاها، همه خواسته ها، در گذر ایام رنگ می بازد. همچون آگهی های نیازمندی های یک روزنامه پوسیده که هرروز بیشتر و بیشتر زرد می شود. اما پرواز میلی بوده و هست و ان شاء الله خواهد بود که همیشه تازه است. و گذر هیچ روزی، رنگ آن را حتی کمی کم رنگ تر نکرده!
(الان سی و پنج ساله ام. در انتهای سی و پنج...کی می روم؟!)

.....................

یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ

.....................

به جای آن که باغبان جان بقیه باشی، باغبان جان خودت باش؛ به جان خودت که برسی، باغبان هستی می شوی.
"علیرضا شیری"

......................


دل من غصه چرا؟!

آسمان را بنگر

که هنوز بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم و آبی و پر از مهر، به ما می خندد!

دل من غصه چرا؟!

دل به غم دادن، از یأس ها سخن گفتن

کار آن هایی نیست که خدا را دارند

غم و اندوه،

اگر هم روزی، مثل باران بارید

یا دل شیشه ای ات،

از لب پنجره ی عشق،

زمین خورد و شکست

با نگاهت به خدا،

چتر شادی واکن

و بگو با دل خود،

که خدا هست، خدا هست...


.......................


اللهم وفقنا لما تحب و ترضی

.......................

اینجا اون خلوت گاه نیست.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان